کتاب شناسی دستور زبان فارسی دوره معاصرفهرست پیشگفتارالف مقدمه1 فصل اول ـ کتابها1 فصل دوم ـ پایاننامهها89 فصل سوم ـ مقاله ها149 نمایه455 فرم اطلاعات پایاننامههای کارشناسی ارشد
پیشکش اگر تنها، تنها و تنها، در سکوت چهار دیوار اطاق خویش، عید را و قدر را، به نوشتن سر کردم، اگر فراتر از یک سال، در کوچههای پرازدحام جوانیام، تنها به آهنگ نوشتن، گام برداشتم؛ اگر چشمانم، ترانة خواب را به دیدار عاشقانة یک تولد، به سرخی سختترین خستگیها سخاوتمندانه بخشید؛ همه را پیشکش مرجانهای نگاه شاهنشاه سرزمین وجودم، امام (رضا)، که آسمان اعتمادم به تمامی از آن اوست و جادوی گنبد او زنجیر شرم قلم من است؛ میکنم. پیشکشی از سر تعظیم، به وسعت باوقار دستان پدرم، حرمت سجادة چشمان مادرم و نجابت آسمان قلب خواهرم لیلا، این سه نقطه پیوستة مثلث زندگیام.
مقدمه1ـ تعریف "دستور" در زبان فارسی:واژه دستور در زبان فارسی قدمتی طولانی دارد. اما معانی اولیه آن غیر از آن چیزی است که امروزه به عنوان یک علم از آن نام برده میشود. قبل از آوردن کهنترین معانی آن باید یادآور شویم که این واژه در فرهنگ نفیسی، اسم عربیِ مأخوذ از فارسی، در فرهنگ آنندراج، فارسی و در مدارالأفاضل، عربی معرفی شده است. «"دستور" [به فتح دال] صاحب دست و مسند و آنکه در تمشیت امور بر او اعتماد کند و به معنی اجازت و رخصت نیز آمده و به این معنا "دستوری" نیز گویند.»[4]؛ «وزیر و منشی باشد ... و چوب گندة درازی را نیز گویند که به عرض بر بالای کشتی اندازند و میزان کشتی را بدان نگاه دارند.ـ و چوبی که در پس دراندازند تا در گشوده نگردد.»[5]؛ «کتابی که در او مایحتاج چیزها نوشته شده باشد و نسخه جامع کل حساب که نسخههای دیگر از آن بردارند. جمع: دساتیر...ـ دستورات: صد یکی که به زمیندار در وقت جمع اراضی داده میشود.»[6]؛ «دستور به ضم، وزیر ـ فارسیان آن را به فتح استعمال کنند به معنی مذکور و به جای اعتماد و چوب فروترین جهاز که به بادبان بندند.»[7]؛ «... طرز و روش بود ـ مقتدای امت زرتشت باشد از مقوله موبد.»[8]؛ «... و این لغت را عرب تصرف کرده اول آنرا که مفتوح است، مضموم ساخته، استعمال نمایند چرا که وزن فعلول به فتح الف در عربی نیامده.»[9] اما با پیدایش علم قواعد زبان فارسی و جایگزینی واژة دستور به جای قواعد یا صرف و نحو، معانی اختصاصی و تازهای برای این واژه ارایه شد که نمونههایی از آن آورده میشود: 1ـ «دستور زبان فارسی از قاعدههایی که برگرفته از زبان است و درست گفتن و درست نوشتن را در بیان فکر و مطلب به ما میآموزد؛ فراهم آمده است.»[10] 2ـ «قواعدی که به یاری آنها شناخت اجزای سخن و عوامل تشکیلدهندة گفتار انجام میگیرد؛ دستور زبان نامیده میشود.»[11] 3ـ «دستور، قوانینی است که مطابق آن شخص میتواند در زبانی، درست و بیخطا، سخن بگوید و بنویسد.»[12] 4ـ «دستور زبان، دانشی است که ساختمان زبان را بیان میکند. وسیلهای است برای رسانیدن یا ثبت مقصود انسان که در صورت بیان کردن، به آن سخن یا گفتار یا کلام گویند.»[13] 2ـ نگاهی گذرا به تاریخچه دستورنویسی در جهان:الف ـ دستورنویسی در غرب:دستور زبان «گرامر» به یونانی «گراماتیکه = grammatiké» و به لاتینی «گراماتیکا= grammatica» گفته میشود. [14] «گرامه» در یونانی به معنای «حروف الفبا» است واز این رهگذر اشارهای است به نوشتن.[15] نخستین کسی که دستور زبان را نگاشت، فردی از هند به نام «پانی نی» است که به قول «ماکس میولرو موریس لروی» و «جان هیور» و «جان لیونزد» در قرن چهارم پیش از میلاد و به گفته «گلد زیهر»، دانشمند آلمانی، در قرن هشتم و به تأیید «بلوم فیلد»، دانشمند آمریکایی، در حوالی 350ـ250 قبل از میلاد و به قول «جان کرول» آمریکایی، در قرن سوم قبل از میلاد میزیسته است. وی دستور زبان سنسکریت را نگاشته است.[16] اما در یونان باستان نخستین کسی که به تقسیم جنس به انواع سهگانه مذکر، مؤنث و مخنث پرداخته است، فیلسوف معروفِ سوفسطایی به نام «پروتاگوراس = Protagoras» است که در قرن پنجم میزیسته است.[17] پس از وی، «افلاطون» (427 ق.م ـ 347 ق.م) در کتاب خود به نام «کرتیلوس» مسأله قراردادی یا طبیعی بودن منشاء زبان را، که بعدها دو مکتب فکری طبیعیگرایان و قراردادیگرایان را در دانش زبان شناسی جدید بوجود آورد، مطرح کرد و در کتاب دیگر خود به نام «سوفست»، برای اولین بار، «فعل = rhema» و «اسم onoma» را تعریف نمود و میان آن دو تمایز قایل شد. [18] بعدها «ارسطو»، برجستهترین شاگرد افلاطون، مقولة «حرف syndesmol» را به مقوله بالا افزود و در رسالهای با نام «اندر عبارت = on Interpretation» مخالفت خود را با طبیعی بودن زبان، بیان کرد.[19] و درپی او «رواقیون» چهارحالت «فاعلی= nominative»، «مفعولی = accusative»، «اضافی = genitive» و «مفعولالیهی= dative» را مطرح کردند. ولی تقسیمبندی کلام به هشت جزء، برای اولین بار به وسیله «دیونی سیوس تراکس = Dionysius Thrax» مطرح شد. این دانشمند یونانی صد سال قبل از میلاد میزیسته است، وی کاملترین دستور زبان یونانی را نگاشته و برای نخستین بار دستور زبان را علمی مستقل بیان کرده است. تقسیمبندی او همچنان در دستور زبان سنتی امروز باقی مانده است و با اضافه شدن «صوت» به صورت: اسم، صفت، فعل، ضمیر، حرف تعریف، حرف اضافه، قید، حرف ربط و صوت به کار میرود.[20] بعد از او «آپولونیوس دیسکولوس»، برای اولین بار به طرح نحو زبان یونانی پرداخت. وی اجزای هشتگانه کلامِ دیونوسیوس را با تعاریفی جدید و با استفاده از اصطلاحات فلسفی در کارش به کار برد. [21] از سوی دیگر، رومیان برای نوشتن دستور زبان لاتین از سبک و سیاق یونانی بهره گرفتند . اما در زبان لاتینِ باستان طبقهای از کلمات، که بتوان آن را هم ردیف با طبقه حرف تعریفِ زبان یونانی قرار داد ، وجود نداشت و بنا به همین دلیل ، این طبقه از حروف در زبان یونانی حذف شد اما دانشمندی به نام «رمئیوس پاله مون»، که احتمالاً در قرن اول میلادی میزیسته است؛ طبقة «اصوات» را بیان کرد تا طبقهبندی تراکس همچنان ثابت بماند. [22] تقلیدهایی این چنین از دستور زبان یونانی، این پندار را پدید آورد که دستور این زبان، یک چارچوب همگانی است که برای سایر زبانها هم به کار میرود[23] به طوری که از دستورهای نوشته شده از سوی برخی دانشمندان یونانی، مانند «ایلیوس دوناتوس= Donatus» دانشمند سده چهارم میلادی با عنوان «فن صغیر= Ars minor» و «پریسکیانوس = Priscian/ priscianus» دانشمند سده پنج و شش میلادی با عنوان «مقولات دستوری»، در تمام دوران سدههای میانه (500 تا 1500 میلادی) برای کتابهای درسی استفاده شد.[24] در قرون وسطی که فاصلة زمانی قرن پنجم تا قرن پانزدهم را دربر میگیرد؛ فلاسفه مسیحی برای تحلیل زبانی که زبان وحی و الهامات آسمانی محسوب میشد؛ به اقداماتی دربارة دستور زبان دست زدند و به برخی مشخصات دستوری، مانند تمایز اسم و صفت، مطابقه دستوری (مطابقه برخی واژههای مرتبط در جمله)، کمیت دستور (مطابقه میان دو عنصر از مقولههای متفاوت، مثلاً فعل و اسم) و بدل در زبان لاتین دست یافتند. البته همه پژوهشهای زبان لاتین در خدمت عقاید و الهیات مسیحی به کار میرفت.[25] اما در انگلستان، در حدود سال 1000میلادی «الفریک، پیر دیر اینشام = Eynsham» کتاب دستور زبان و مکالمات خود را که از نخستین کتابهای دستور زبان انگلیسی بود، با الگوبرداری از نظام دستوری پریسکیانوس نگاشت و بدینسان دستور زبان پریسکیانوس الگویی برای سایر دستورنویسان انگلیسی شد.[26] آمیختگی فلسفه و زبان در قرن هفدهم رخ داد و بازتاب آن، پدید آوردن دستورهای عمومی بود که معروفترین آن «دستور عمومی و عقلانی = Grammaire génerale et raisonée» است که به دستور رویال (Port-royal) معروف است و در سال 1660 م انتشار یافت.[27] اما آنکه بیشتر از همه فلسفه را وارد مباحث دستوری زبان کرد «Condillac»، حکیم و روانشناس فرانسوی بود. کتاب او در سال 1775 م منتشر شد. او کلام و اجزاء کلام را به عنوان جلوهای از فکر تحلیل کرد و خواهان تدوین دستور زبان کلی برای همه زبانها بود. و این فکر او به کوشش برای زبانهای عمومی، از جمله «اسپرانتو» شد. نمونه کامل دستور زبان کلی را با نام «دستور دستورها» در اوایل قرن نوزدهم میبینیم که دانشمندی به نام «Giraut Duviver» نوشته است.[28] از دانشمندان همین دوره، میتوان فیلسوف و ریاضیدانِ معروف، «گوتفیرد ویلهم فن لایبنیتس» را نام برد که در قلمرو زبان شناسی ادعا کرد که کلیه زبانهای موجود در اروپا و آسیا از یک واحد مشتق شدهاند. ادعاهایی از این دست سبب شد تا دیگر دانشمندان به کشف خویشاوندی زبانهای مختلف و نیز شناخت منشاء زبانها بپردازند.[29] در قرن بیستم دو روانشناس به نامهای «دامورت = J. Damourette» و «پیش = E.pichon» در کتاب خود به نام «بررسی دستور زبان فرانسه» زبان را از نظر روانشناسی و روانکاوی مطالعه کردند و بر منطق قدیم حاکم بر دستور زبان، که کلمات را در حکم ابزار منطقی میدانست و آنها را بر همین پایه تقسیمبندی میکرد؛ خط بطلان کشیدند و همین امر سبب شد تا تقسیمبندیهای تازهای برای کلمات مطرح شود.[30] از دانشمندان بزرگ دیگر قرن نوزدهم میتوان فردینان دوسوسور (Ferdinan de sausure) را نام برد که بنیانگذار زبانشناسی نوین به شمار میرود. وی مطالعه نظاممند زبان و زبانها را تشخیص داد و شرایط تحقق دستاوردهای زبان شناسی قرن بیستم را فراهم کرد.[31] از دیگر کسانی که انقلابی راستین (تعریف تامس کوهن = Thomas Kuhn) در زبانشناسی ایجاد کرد؛ نوام چامسکی «Noam, Chomsky» است که گام آغازین مطالعات زبان شناسی خود را با نوشتن پایاننامهاش درباره دستور زبان زایشی عبری نوین، برداشت.[32] «چامسکی زبانشناسی را به بخشی از دانش روانشناسی تبدیل میکند و در مقابل همه آن تلقیهایی که زبان را بر حسب نحوه کاربرد آن تحلیل میکند؛ میایستد. چامسکی تمایز قاطعی قایل است میان «دانستن یک زبان» و «کنش زبانی».»[33] ب ـ دستورنویسی در جهان عرب:درباره نخستین واضع صرف و نحو عرب، روایات گوناگونی وجود دارد اما معروفترین آنها «حضرت علی» را واضع علم نحو و «ابوالاسود دؤلی»، متوفی سال 67 ه .ق، را مدون نحو دانسته است. «سیوطی» در کتاب «بغیة الوعاة و المزهر»، اولین واضع علم صرف را «معاذ هراء»، متوفی 187 ه .ق، که از ایرانیان مقیم کوفه بوده است؛ معرفی کرده است.[34] اما از آنجایی که دستور زبان هر سرزمین، به دلیل استعمال روزمره از آن زبان، برای اهل آن تازگی ندارد؛ همین امر سبب میشود اهل آن زبان خود را بینیاز از تدوین قواعدی منسجم برای آن زبان ببینند، اما هنگامی که ملتی نیازمند آموختن زبان بیگانه گردد؛ در صدد برمیآید تا قوانین میان اجزای کلام آن زبان را کشف کند همین مسأله سبب نوشتن دستور آن زبان میشود. شاید بتوان گفت که به دلایل متعددی از جمله پذیرفتن دین اسلام، ایرانیان، نخستین تدوینکنندگان دستور زبان عربی بودند. نخستین مراکز تحقیق در زبان عربی، مصر و کوفه، دو شهر قدیم ایرانی بود و «سیبویه فارسی»، متوفی سال 183 ه .ق، صاحب نخستین کتاب بزرگ و جامع در علم نحو با نام «الکتاب» است.[35] و اینگونه، در برههای از زمان که داشتن قوانین مکتوب برای زبان فارسی مطرح نبود؛ از سوی مردمان همین سرزمین، دستورهایی برای دیگر زبانها نگاشته میشد که پس از قرنها هنوز هم توجه دستورنویسان و مراکز علمی و دانشگاهی عرب را به خود معطوف داشته است. در مورد دستورنویسی در میان اعراب تا همین جا بسنده میشود و در قسمتهای دیگر به پیروی دستورنویسی ایرانیان از دستورنویسی عرب اشارهای کوتاه خواهد شد. ج ـ دستورنویسی در ایران:در کتابها و مقالات مختلف، دربارة نخستین دستورنویس زبان فارسی، اختلافنظر وجود دارد که آن تعداد از نظریاتی را که مشاهده شد؛ گردآوری کرده و در این جا میآوریم: 1. کهنترین کتاب فارسی که به طور جانبی و در خلال پرداختن به فن عروض و قافیه مباحثی از دستور زبان فارسی را بیان داشته است، کتاب «المعجم فی معاییر اشعار العجم»، تألیف «شمسالدین محمد بن قیس رازی» است. برخی تألیف این کتاب را سال 623 ه .ق.[36] و برخی آن را 630 ه .ق.[37] دانستهاند. 2. احمد منزوی در معرفی کتاب «تاج الرؤس و غرة النفوس»، از «احمد بن اسحاق قیسری»، نام برده است. تألیف این کتاب پیش از 898 ه .ق. است. وی پس از معرفی کتاب، داخل پرانتز مینویسد: «شاید نخستین دستور زبان فارسی باشد.»[38] 3. جلالالدین همایی بعد از کتاب المعجم به کتابی به نام «منطق الخرس فی لسان الفرس» نوشته ابوحیان نحوی، متوفی 745، اشاره میکند که به زبان عربی در قواعد زبان فارسی نوشته شده است. سپس کتاب «قواعد صرف و نحو فارسی» تألیف عبدالکریم بن ابی القاسم ایروانی را نخستین کتاب در موضوع قواعد زبان فارسی میداند که در قرن سیزدهم هجری تألیف و در تبریز چاپ شده است آنگاه دربارة میرزا حبیب سخن میراند.[39] 4. نخستین کسی که کلمه «دستور» را به جای واژههای «گرامر»، «نحو»، «قانون» و «قواعد» زبان فارسی اختیار کرد و قواعد فارسی را از محدوده تقلید و ترجمه دستور عرب بیرون آورد؛ «میرزا حبیب اصفهانی» متخلص به «دستان»، متوفی 1315 ه .ق. است. وی سعی کرده است برای دستور زبان فارسی، دستوری مستقل پدید آورد. دو کتاب وی «دستور سخن» و «دبستان پارسی» است.[40] خانم اینال صاوی، ایشان را پس از حاج محمد کریم خان کرمانی، به عنوان کسی که دستور زبان فارسی را به صورت دانشی مستقل نگاشته است؛ معرفی میکند.[41] 5. حسن صدر حاج سید جوادی مینویسد: «نخستین کسی که دستور زبان فارسی را به صورت مستقل نوشته»، و حدود دو قرن قبل از میرزا حبیب اصفهانی در «ملتان» میزیسته، نام وی «عبدالصمد زنده ملتانی»، صاحب کتاب «اصول فارسی» است.»[42] اما احمد منزوی با آوردن دلایل گوناگونی از جمله این بیت: ختم شده نامه دیدهام لایق سن تاریخ زو کنم «غایق»، که ملتانی در پایان رساله خود آورد؛ تاریخ انجام کار را 1699 م دانسته است[43] و این نظر را رد میکند و مینویسد: 6. « «اصول فارسی» عبدالصمد ملتانی دومین اثر است در دستور زبان فارسی و نخستین آن «قواعد الفرس»، کار «ابن کمال پاشای ترک، احمدبن سلیمان بن کمال پاشای ترک» میباشد که در سال 931ق/1535م نگاشته است».[44] خانم اینال صاوی این اثر را قدیمیترین نسخه قابل اعتماد از دستور زبان فارسی دانسته است و وفات نویسنده آن را 940 ه .ق. آورده است. [45] وی دربارة نخستین دستوریِ زبان فارسی چنین مینویسد: 7. «تا آنجا که نگارنده خبر دارد، حاج محمدکریم کرمانی، نخستین کسی است که صرفاً در راه تهیه دستور زبان فارسی گام برداشته و اثری تازه و آموزنده پدید آورده است، چنانکه خود او در مقدمه نوشته که تا پیش از وی کتابی در این باب دیده نشده است. گرچه شمس قیس رازی و جهانگیری و دو سه تن از شاگردان مکتب آنها در بنای دستور زبان پارسی، پایههایی نهادهاند و برخی از مطالب دستوری را به مناسبتهایی به رشته تحریر کشیدهاند، ولی قصدشان تهیه دستور زبان نبوده است. پس میتوان گفت: گوی سبقت را در این میدان، حاج محمد کریم خان ربوده است و نشان افتخار تهیه دستور زبان، شایستة شأن اوست، چه «اَلْفَضْلُ لِلْمْتَقدّم». راستی او را حقی بزرگ بر گردن دستورنویسان است و کسانی که بر اثر وی کتاب دستور نوشتهاند؛ کارشان آسانتر و راهشان هموارتر بوده است.»[46] احمد منزوی کتاب «صرف و نحو فارسی»، اثر حاج محمد کریم خان بن ابراهیم کرمانی قاجار را نوشتة سال 1276 ه .ق/ 1859 م میداند و داخل پر انتز مینویسد: «دستور زبان عربی که با فارسی نیز سروکار دارد.»[47] 8 . خسرو فرشیدورد پس از آوردن نظر سایرین دربارة نخستین دستورنویس زبان فارسی، چنین مینویسد: «قدیمیترین کتابی که پیش از همه به قواعد زبان فارسی اشاره کرده است، «دانشنامه علایی» است که ابنسینا، نویسنده آن، در بخش منطق این کتاب، آنجا که میخواهد از دلالت لفظی سخن به میان آورد، کلمه را به سه قسم تقسیم میکند: اسم، کلمه (فعل)، ادات (حرف) و در این زمینه دو سه صفحه مینویسد. حکمای دیگر ایران نیز مانند خواجه نصیرالدین در «اساس الاقتباس» و قطب الدین شیرازی در «درةالتاج» چنین کردهاند. بنابراین، ابنسینا، نخستین دستور نویس فارسی به شمار میرود، همان طور که حکمای یونان هم اولین دستورپژوهان زبان یونانی بودهاند».[48] ابنسینا متولد 370 ه .ق. و متوفی سال 428 ه .ق است. 9. محمد جواد شریعت، در سفری که به چین داشته است؛ در کتابخانه مسجد «دونگ شﻰ = DUNG SHI» در شهر پکن با کتابی به نام «منهاج الطّلب» روبرو میشود که فردی چینی به نام محمد بن الحکیم الزّینیمیّ الشّندونیّ الصّینی در سال 1070 ه .ق. به زبان فارسی نگاشته است. وی این کتاب را کهنترین دستور زبان فارسی به فارسی دانسته است.[49] 10. در جلد دوم دانشنامه ادب فارسی، نخستین کتاب دستور زبان فارسی در ایران، کتاب «قواعد صرف و نحو فارسی» (تبریز، 1262 ه .ق.) متعلق به «ملا عبدالکریم بن ابوالقاسم ایروانی» دانسته شده است. و بعد از آن از کتاب «صرف و نحو فارسی» نوشته «حاج محمد کریم خان کرمانی» نام برده و تألیف آن را، سال 1275 ه .ق. نوشته شده است.[50] 11. میر غزن خان ختک، پس از اینکه ادعا میکند که برای نخستین بار، دانشمندان شبه قاره دستور زبان فارسی را نوشتند؛ قدیمیترین کتاب مستقل دستور زبان فارسی را در شبه قاره، «شجرة الامانی» دانسته است که در سال 1171 ه .ش. بوسیله میرزا محمد حسن قتیل نگاشته شده است.[51] دربارة اینکه نخستین کسی که واژة «دستور» را در کتاب خویش به کار برده است، یک نظر مخالف بانظر همایی مطرح شده است. حسن صدر حاج سید جوادی «محمد تقی کمال الدین بن میرزا خسرو خان زند قزوینی» مشهور به «سنجر ایرانی» یا «سنجر قزوینی»، صاحب کتاب «دستور سخن» را نخستین کسی میداند که واژه «دستور» را وارد صرف و نحو فارسی کرده است و دلیل این ادعا را سال تألیف کتاب، یعنی 1296 ه .ق. برابر با 1879 م. آورده است.[52] وی استعمال واژة «دستور» را در کتابهای فارسی، حتی قبل از سنجر قزوینی و از آنِ «فایق لکهنوی»، متوفی 1241 ه .ق. میداند که نویسنده کتاب «دستورالانشاء» است. و یا در انشاءنویسی از کتابهای دیگری چون «دستورالصبیان»، «دستورالمکتوبات» (چاپ 1304 ه.ق./ 1886 م.) نام میبرد. همچنین کتابی با نام «دستور المبتدی» را که به فارسی و در صرف عربی نوشته شده است، یادآور میشود که نویسندة آن «ابن نصیر» است و وی در برگ دوم کتاب به نقل از «صراح اللغة» آورده است: «دستور به ضم دال: دفتری که قوانین مُلک در او جمع کرده باشند. صدر حاج سید جوادی استفاده از واژة «دستور» را در کتاب «دستور سخن»، با ذکر کلمة «شاید» تقلیدی از کتابهای نام برده شده میداند.[53] در هر صورت نمیتوان جایگاه میرزا حبیب را در تحول دستور زبان فارسی نادیده گرفت. او با شناختی که از زبانهای فارسی، عربی، ترکی و فرانسه داشت؛ دستور زبان فارسی را تدوین کرد.[54] عدهای معتقدند که سنگ بنای طرز قواعد و دستور زبان فارسی، به دست میرزا حبیب گذارده شده و وی قواعد زبان فارسی را از عربی جدا کرده است.[55] همایون فرخ، کتاب دستور سخن را یک نوع خلاصه صرف و نحو میداند که بعضی اطلاعات مفید زبان فارسی را نیز دربردارد.[56] باید دانست که قبل از میرزا حبیب اصفهانی «تأثیر صرف و نحو عربی بر دستور زبان فارسی، در دورة اولیة تاریخ دستورنویسی، برای زبان فارسی مشاهده میشود. این تأثیر از یک سو بر ساخت زبان بود، بدین معنی که دستورنویسان اولیه، زبان فارسی را به قیاس زبان عربی، به سه بخش اسم، فعل و حرف تقسیم میکردند مثل «لسان العجم» تألیف میرزا حسن بن محمد تقی طالقانی، از دیگر سو، بر نامگذاری مقولات و اصطلاحات دستوری؛ به همین دلیل غالب اصطلاحات دستوری ما عربی است. مثل فاعل، مفعول، قید، صفت، مضاف و غیره.»[57] میرزا حبیب برای نخستین بار کلمات زبان فارسی را به ده گونة اسم، صفت، ضمیر، کنایات، فعل، فرع فعل، حروف، متعلقات فعل، ادوات و اصوات تقسیم کرد و آن را در کتاب خود با عنوان «دستور سخن» (استانبول، 1289 ق) و «دبستان فارسی» (استانبول، 1308 ق) که تلخیصی از دستور سخن بود؛ ثبت نمود. میرزا حبیب در مقدمة این کتابچه میآورد: «... در عبارت قدری از نسخة پیش مختصرتر ولی در معنی بسیار مکملتر نوشتم و جزو عربی آن را طرح کردم... .»[58] در ادامه شیوة میرزا حبیب، «عبدالعظیم خان قریب گرکانی» کتاب خود را با نام «دستور زبان فارسی به اسلوب السنة مغرب زمین» نگاشت. این کتاب به سال 1330 ه .ش. به وسیله انتشارات علمیة تهران، در 222 صفحه چاپ شده است. او در این دستور، به پیروی از فرانسویان و با اذعان به اینکه زبان فارسی به زبان اروپایی شباهت دارد تا به زبان عربی، اقسام کلمه را نه گونة اسم، صفت، کنایات، عدد، فعل، قید، حرف اضافه، حرف ربط و صوت شمرده است. وی ضمیر را بخشی از کنایات دانسته و عدد را به جای حرف تعریف فرانسه قرار داده است و اینگونه اقسام نهگانه کلام را حفظ کرد. قریب سه دوره دستور زبان فارسی برای مدارس نگاشت. در این جا لازم است از کتاب "The universal Anglo Persian Grammer" تألیف سید عبدالطیف یادی کرد که در دو بخش انگلیسی و فارسی در سال 1266 ه .ش. در بمبئی چاپ شده است و بنا به نوشته میرغزن خان ختک، اولین کتاب دستور زبان فارسی در شبه قاره و ایران است که کلمات زبان را به سبک دستورنویسی انگلیسی به هشت بخش تقسیمبندی کرده است. همچنین بحثهای دستوری این کتاب، نسبت به کتابهای دیگر آن زمان جدیدتر و علمیتر است.[59] غلامحسین کاشف از معاصران عبدالعظیم خان قریب است که در این دوره قواعد زبان فارسی را تحت تأثیر زبان ترکی نگاشت.[60] از دستورهای دیگر این عصر، «دستور پنج استاد» است که با همکاری عبدالعظیم خان قریب، محمد تقی بهار، بدیعالزمان فروزانفر، جلالالدین همایی و رشید یاسمی نوشته و در سال 1328 در تهران چاپ شد. این کتاب پس از سالها تدریس در مدارس، هم اینک نیز به اهتمام افرادی چون سیروس شمیسا ، امیر اشرف الکتابی و جهانگیر منصور تجدید چاپ میشود. این دستورها و دستورهایی که بوسیله افرادی چون عبدالرسول خیامپور، محمد جواد شریعت، محمد جواد مشکور، عبدالرحیم همایونفرخ و میرزا علی اکبر خان ناظم الاطباء کرمانی نوشته شده است؛ همگی جزء دستور سنتی محسوب میشوند و این همان دستوری است که در پایهریزی آن از دستورنویسی غربی و در نتیجه از یونانیان الگوبرداری شده است. اما تحولی که در قرن نوزده و بیست اتفاق افتاد؛ شیوة دستورنویسی زبان فارسی را نیز تحتالشعاع قرار داد. آشنایی دستورنویسان ایرانی با علم زبان شناسی، افقهای تازهای را در مقالهها و کتابهای نوشته شده درباره دستور زبان فارسی پدید آورد. از جمله کسانی که به معرفی و توضیح دستور زبان فارسی به شیوة نوین و علمی پرداختهاند؛ محمد معین و پرویز ناتل خانلری را میتوان نام برد. دکتر معین از مقولههای دستوری، حرف اضافه، مصدر، معرفه و نکره و جمع را با عنوان طرح دستور فارسی به صورت منفرد به بحث کشانید و معتقد بود که «... در تدوین دستور کامل زبان فارسی، مانند تاریخ ادبیات و فرهنگ لغات محلی (لهجهها) ـ با توجه به اوضاع و مقتضیات کنونی ـ در صورتی امکانپذیر است که مباحث مختلف آن جداگانه مورد تدقیق قرار گیرد...».[61] پرویز ناتل خانلری، کوچکترین جزء کلمه را که در دستورنویسی نشانی از آن نبود مورد بررسی قرار میدهد و در دستورهایی که او و افراد پس از او برای مدارس مینگارند شیوههای تازهای دیده میشود. در زمینه دستورنویسی به شیوه نوین که خود شعبهها و مکتبهای متعددی دارد افرادی چون پرویز ناتل خانلری، ساسان سپنتا، محمدرضا باطنی، خسرو فرشیدورد، یدالله ثمره، علیاشرف صادقی، محمدتقی وحیدیان، محمد حقشناس، منصور اختیار، ابوالحسن نجفی، صادق کیا، محمد مقدم، غلام رضا ارژنگ، علی بابک و دیگران کتابها و مقالاتی مینگارند و بدینسان دستورنویسی زبان فارسی از مرحله تقلید از الگو برداری عربی و غربی وارد جریان تازهای بنام «زبان شناسی نوین» میشود. 3ـ انواع دستورنویسی برای زبان فارسی:دستورهایی را که برای زبان فارسی نوشته شده است؛ شاید بتوان به صورت زیر تقسیمبندی کرد. باید توجه داشت در برخی تقسیمبندیها مرزی وجود ندارد به این معنی که برخی شمارهها، شمارههای دیگر را میتواند تحت پوشش قرار دهد. 1ـکتابهایی که به طور مستقیم در مورد دستور زبان فارسی نوشته نشده است. 2ـدستور زبان فارسی در مقدمه فرهنگهای فارسی. 3ـ کتابها یا جزوههایی که دربارة بخشی از دستور زبان فارسی نوشته شده است: 1ـ3ـ آمد نامهها. 2ـ3ـ دیگر موارد. 4ـ دستورهایی که از متن برخی دیوانها و کتب کهن از سوی متأخرین استخراج شده است و درواقع نوعی بررسی دستوری محسوب میشود. 5ـدستورهای زبان فارسی که به صورت مستقل نوشته شده است: 1ـ5ـ دستورهای نوشته شده به زبان فارسی: 1ـ1ـ5ـ دستورهای زبان فارسی به نظم. 2ـ1ـ5ـ دستورهای زبان فارسی به نثر: 1ـ2ـ1ـ5ـ کتابهای درسی رسمی ویژه مدارس و دانشگاهها. 2ـ2ـ1ـ5ـ کتابهای کمکدرسی. 3ـ2ـ1ـ5ـ کتابهای کنکور. این شماره به گونة دیگری نیز تقسیم میشود: 4ـ2ـ1ـ5ـ دستورهای نوشته شده به شیوه سنتی. 5ـ2ـ1ـ5ـ دستورهای نوشته شده به شیوة زبانشناسی نوین. 2ـ5ـ دستورهای نوشته شده به زبانهای دیگر. 1ـ کتابهایی که به طور مستقیم دربارة دستور زبان فارسی نوشته نشده است.
این کتاب با هدف علم عروض و قافیه نوشته شده است اما در باب دوم که مربوط به حروف قافیت است، بعد از تعریف حروف روی، توضیحی طولانی درباره ویژگی دستوری حروف میدهد. 2. براهین العجم فی قوانین المعجم. کتابی است که درباره قواعد شعر و زبان فارسی، در سال 1268ه .ق. توسط «سپهر میرزا محمد تقی کاشانی» ملقب به «لسان الملک» و متخلص به «السپهر» نوشته شده است که در سال 1272 ه .ق. در تهران چاپ شده است.[62] 2ـ دستور زبان فارسی در مقدمه فرهنگهای فارسی: نویسندگان فرهنگهای زبان فارسی، معمولاً در آغاز سخن، قواعدی از دستور زبان فارسی را بازگو میکنند و پس از آوردن هر واژه، نوع دستوری آن کلمه را بیان میکنند، در اینجا لازم است از مقاله «فرهنگهای پارسی» اثر سعید نفیسی[63] نام برد که در آن 202 عنوان فرهنگ فارسی آورده شده است. در اینجا چند فرهنگ لغت را نام میبریم: 1. فرهنگ رشیدی. تألیف عبدالرشید تقوی. به تصحیح ابوطاهر ذوالفقار، علی مرشد آبادی. کلکته: [بینا]، 1872م، 2 ج، 1532+75ص. 2. فرهنگ جهانگیری. جمالالدین حسین بن فخرالدین حسن انجو شیرازی. ویراسته رحیم عفیفی. مشهد: دانشگاه مشهد، 1351، ج 1و2، سی و نه+ 2609ص. 3. فرهنگ نفیسی. علی اکبر نفیسی [ناظمالاطباء]. با مقدمه محمدعلی فروغی. [بیجا]: کتابفروشی خیام، 1355، 5 ج، 4022ص. 4. فرهنگ آموزگار. حبیبالله آموزگار. تهران: کانون معرفت، 1333، 880 ص. 5. هفت قلزم. مولوی قبول احمد. [بیجا: بینا]، 1230 ق، 7 ج در 1 مجلد. 6. فرهنگنامه پارسی. سعید نفیسی. تهران: وزارت فرهنگ، 1319، ؟ ج. 7. برهان قاطع. محمدحسین بن خلف برهان [برهان تبریزی]. تهران: امیرکبیر، 1341، 1260ص. 8 . لغتنامه دهخدا. علی اکبر دهخدا. [ویرایش 3؟]. تهران: دانشگاه تهران، موسسه لغتنامه دهخدا، 1377، یک ج مقدمه + 15 ج، 23911ص. 3ـ کتابها یا جزوههایی که درباره بخشی از دستور زبان فارسی نوشته شده است: 1ـ3ـ آمدنامه یا آمدننامه: «به آن دسته از کتابهای دستور زبان فارسی اطلاق میشود که به عنوان درسنامه برای دانشآموزان غیرایرانی در هندوستان تألیف شده است و در آنها کلیة مصادر زبان فارسی را صرف میکردهاند و تمام صیغههای آن را در سه زمان ماضی، مضارع و مستقبل بیان میکردهاند. در این کتابها نظر به اینکه فصلبندی مصادر بر اساس الفبا بود، از اینرو اولین مصدری که صرف میشد «آمدن» بود، از همینرو نام این کتابها «آمدننامه» نهاده شده است.»[64] گاه آمدنامهها را با نام «صفوةالمصادر» آوردهاند. در اینجا برخی آمدنامهها را نام میبریم.
2. آمدنامه یا صفوة المصادر. محمد مصطفی خان. اواخر قرن سیزدهم هجری (مجموعه مصادر با صیغههای ماضی و حال به صورت جدولها).[66] 3. آمدنامه. از ؟. (مصادر و کلمات فارسی با ترجمه آنها به پنجابی در زیر هر کلمه).[67]
5. آمدننامه. از ؟. مکتوبه در قرن سیزدهم هجری (مجموعه مصادر و صیغهها و مشتقات دیگر آنها).[69] 2ـ3ـ دیگر موارد: در این قسمت برخی رسالهها و کتابهایی را که به مباحث گوناگونی از دستور زبان فارسی به صورت مستقل توجه داشتهاند؛ معرفی میکنیم.
2. اصول عجیبه. محمد جمالالدین خانصاحب. در 1270 ه .ق. (در صرف افعال فارسی به زبان اردو).[71]
4. صرف ناشناخته. (در مباحث اثبات فعل ماضی معروف و فعل ماضی مجهول و غیره).[73] 5. افعالنامه. از مهندریج هندی و ارنکل هندی. (دستور فعلهای فارسی و برابر آنها در انگلیسی).[74] 6. اضافات: رساله اضافت. از منشی سید مظفر علی خان اسیربن مددعلی (متوفی 1299ه .ق./ 2ـ1881م).[75] 7. جواهر المصادر. از محمد مهدی. (تجزیه فعلهای فارسی).[76] 8 . رساله یاییه. احمد بن سلیمان ابن کمال پاشا (متوفی 1940 ه .ق.).[77] 9. ناصرالصبیان: مصادر ناصری. از ناصر علی بن حیدر علی غیاثپوری. (فعلهای فارسی).[78]
4ـ بررسی دستوری کتابهای منظوم و منثور دیگر: معمولاً در آغاز کتابهایی که تصحیح شده است و یا شرح مشکلات دارد، بخشی به نام «بررسی ویژگیهای دستوری» برای آن کتاب در نظر گرفته میشود، و گاه کتابهایی به صورت مستقل، دربارة ویژگی دستوری کتابهای کهن نوشته شده است. موارد زیر، از این دسته به شمار میآیند: 1. حل ترکیب محمودنامه. احمد مولوی. (بررسی دستوری منظومه محمود نامه).[80] 2. حل ترکیب بوستان. از ؟. لاهور: [بینا]، 1881 م، 208 م. (بررسی دستوری آن کتاب).[81] 3. تاریخ بیهقی. تصنیف خواجه ابوالفضل محمد بن حسین دبیر بیهقی؛ به کوشش خلیل خطیب رهبر. تهران: سعدی، 1368، ج اول، ص بیست و هشت ـ سی و هفت. 4. هدایةالمتعلمین فی الطب. تألیف ابوبکر ربیع بن احمد الاخوینی البخاری. به اهتمام جلال متینی. مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، 1371، ص پانزده ـ چهل و پنج. 5. مجملالتواریخ و القصص. تألیف علی بن محمود بن علی نجیب الرودباری. تصحیح محمد تقی بهار [ملکالشعراء بهار]. تهران: کلاله خاور، 1318، ص "و" ـ "که".
8 . تاریخ جهانگشای جوینی. عطاملک بن محمد جوینی. به تصحیح محمد قزوینی. هلند: لیدن، 1329، ج 1، ص 106ـ133. 9. انواع فعل در تاریخ بیهقی. مریم السادات رنجبر. اصفهان: مانی، 1379، دوازده + 148 ص. 10. دستور در مثنوی. محسن پویان. قزوین: طه، 1382، 112 ص. 11. اگر: معانی و ترکیبهای آن در گلستان. مصطفی مقربی. تهران: [چاپخانه محمد علی فردین]، 1353، 21ص. 5ـ دستورهای زبان فارسی که به صورت مستقل نوشته شده است. 1ـ5ـ دستورهای نوشته شده به زبان فارسی: 1ـ1ـ5ـ دستورهای فارسی نوشته شده به نظم: 1. گلشن فیض. از ؟. لکهنو: [بینا]، 1290 ق، 34 ص.[82] 2. بهار علوم. منشی میندو لالزار. 1275 ه .ق. (مشتمل بر قواعد زبان فارسی، اسمای حروف و تفضیل زبان فارسی، بیان حروف عربی، بیان حروف فارسی، بیان حرکات و سکنات و اقسام افعال، بیان اسم، فعل، حرف و غیره).[83] 3. تشریح الحروف. از ؟. (بحث الالف، بحث بای موحده، بحث تای مثناة فوقانی، بحث جیم فارسی... بحث یاء، حروف زایده، کلمات به معنی فاعل... مفاعیل خمسه).[84] 4. جوهر الترکیب. سیوا رام بریلوی ثم شاهجهانپوری ابن موهن لال کایته . 1235 ه .ق/ 201820ـ1819 م.[85] 5. صرف میر. شاه ولی الله محدث دهلوی (متوفی 1176 ه .ق.) (همان متن جرجانی را به نظم کشانید.)[86] 6. قانونچه عجیبه المعروف به فواید غریبه. مولوی محمد امیر دامانی رنگپوری. به تصحیح مولوی نورمحمد مشتاق و مولوی نوراحمد پیرهوی. در 1309 یا 1318 ه .ق.[87] 7. براهین العجم فی قوانین العجم. محمدتقی سپهر [سپهر کاشانی]. تهران: مطبع دولت، 1273 ق. (چند جلدی بدون صفحه شمار). 8 . دستور منظوم فارسی ـ عربی. علی اصغر احمدئی. [بیجا: بینا]، 1373، 44ص. 2ـ1ـ5ـ دستورهای زبان فارسی به نثر: 1ـ2ـ1ـ5ـ کتابهای درسی رسمی ویژه مدارس و دانشگاهها: که برای آموزش دانشآموزان و دانشجویان نوشته شده است. 1. دستور زبان فارسی سال اول و دوم و سوم دبیرستانها. محمد تقی بهار و دیگران. تهران: کتابهای درسی ایران، 1342، 157ص. 2. کتاب ششم ابتدایی پسران. احمد نجفی الزنجانی. تهران: شرکت سهامی پخش کتاب، 1338، 211ص. 3. دستور حسن (دوره ابتدایی)، مخصوص محصلین کلاس پنجم و ششم مدارس ابتدایی. محمد حسن ادیب هروی. مشهد: مطبعه نور، [بیتا]، 80 ص.
5. دستور زبان فارسی (برای رشته تعاون و اقتصاد روستایی). نادر وزینپور. [تهران]: دانشگاه سپاهیان انقلاب ایران دانشکده مکاتبهای، 2536=1356، 61ص. 6. دستور زبان فارسی سال اول و دوم مراکز تربیت معلم رشته ادبیات فارسی. حسن انوری، حسن احمد گیوی. [تهران]: وزرات آموزش و پرورش، 1363، 155ص. 7. دستور زبان فارسی (1). تقی وحیدیان کامیار، غلام رضا عمرانی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی، 1379، شش + 127ص.[88] 8 . زبان فارسی 1 و 2 سال اول نظام جدید آموزش متوسطه. تقی وحیدیان کامیار. تهران: وزارت آموزش و پرورش، 1376، 145ص.[89] 9. زبان فارسی 3 و 4 سال دوم نظام جدید آموزش متوسطه. تقی وحیدیان کامیار. تهران: وزارت آموزش و پرورش، 1377، 196ص.[90] 10. زبان فارسی 5 سال سوم نظام جدید آموزش متوسطه. تقی وحیدیان کامیار. تهران: وزارت آموزش و پرورش، 1378، 225ص.[91] 2ـ2ـ1ـ5ـ کتابهای دستور کمک درسی: این کتابها برای راهنمایی دانشآموزان نوشته شده است و معمولاً به توضیح بیشتر دستور پایههای مختلف تحصیلی و حل تمرینهای آن کتابها میپردازد. 1. کتاب کار فارسی پایه پنجم ابتدایی شامل دستور زبان، جملهسازی، ... چگونه بنویسیم؟. مهرانگیز دارابی. [تهران]: آذین، 1376، [ه[ + 189ص.[92] 2. راهنمای ادبیات فارسی برای کلاسهای چهارم نظری. حسین اندیشه. [بیجا]: بیهقی، [?13]، 138ص.
4. دفتر تمرین فارسی سال دوم دبستان. محمد مقدس، عبدالرحمن صفاپور. تهران: مدرسه، 1375، 2ج. 5. آموزش ادبیات سوم راهنمایی مشتمل بر: دیکته، دستور زبان فارسی، گردآوری لغات مهم درسی به ترتیب حروف الفبا،... . مهناز یار احمدی. تهران: کسرایی، 1374، 112ص.[93]
7. آموزش درس به درس دستور زبان فارسی "نظام جدید"... . حسن لاجوردی. تهران: تابان، 1375، 223ص. باید توجه داشت که کتابهای کمک درسی مدارس میتوانند مفهومی مستقل از کتابهای کنکور داشته باشند اما همین کتابها در مقطع دبیرستان اغلب مباحث و سؤالات کنکوری را در خود جای میدهد و دانشآموز را آماده کنکور میکند. 3ـ2ـ1ـ5ـکتابهای دستور زبان فارسی ویژه کنکور: کتابهایی که علاوه بر مرور و آموزش دستور زبان فارسی در چهارچوب دستورهای مدارس، انگیزه عمدة آن ارایه سؤالات چهارگزینهای میباشد.
3. مبانی زبان و دستور زبان فارسی (برای دانشآموزان و داوطلبان کنکور نظام جدید). اسدالله عمادی. ساری: نشر زاوش، 1379، 120ص.
5. آزمون زبان و ادبیات فارسی (طبقهبندی شده) (برای داوطلبان کنکور دانشگاه). محمد شهری، فرشته فریدونی. مشهد: دانشوران توس، 1382، 207 ص. 6. دو هزار پرسش دستوری.ایرج عرفانی. مشهد: شرکت نشر و تبلیغ ترنج، 1372، 106ص. 7. ادبیات فارسی، برای استفاده داوطلبان کنکور. حسین اندیشه. تهران: بیهقی، [بیتا]، 301 + 20ص. 4ـ2ـ1ـ5ـ دستورهای زبان فارسی نوشته شده به شیوه سنتی: 1. دستور زبان فارسی. عبدالرسول خیامپور. تبریز: کتابفروشی تهران، 1373، 198 ص. 2. دستور کاشف. غلامحسین کاشف. استانبول: مطبعه شمس، 1328، 331ص. 3. دستور زبان پنج استاد. عبدالعظیم خان قریب و دیگران. به اهتمام جهانگیر منصور. تهران: ناهید، 1372. 4. دستور زبان فارسی به اسلوب السنه مغرب زمین. عبدالعظیم خان قریب. تهران: کتابفروشی علمیه اسلامیه، 1330، 223ص. 5. دستور جامع زبان فارسی. عبدالرحیم همایون فرخ. تهران: انتشارات مطبوعاتی علمی، 1346، 7 ج در یک مجلد، شصت و چهار + 1207. 6. لسان العجم. میرزا حسن بن محمد تقی طالقانی. بمبئی: سپهر مطلع ناصری، 1317، 172ص. 5ـ2ـ1ـ5ـ دستورهای زبان فارسی که به شیوه زبان شناسی نوین نوشته شده است: 1. مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی. ابوالحسن نجفی. تهران: نیلوفر، 1374، 170ص. 2. دستور سال دوم آموزش و متوسطه عمومی فرهنگ و ادب. علی اشرف صادقی و غلام رضا ارژنگ. تهران: وزرات آموزش و پرورش، 1355، [175] ص. 3. دستور سال سوم آموزش متوسطه عمومی فرهنگ و ادب. علی اشرف صادقی و غلام رضا ارژنگ. تهران: وزارت آموزش و پرورش، 1356، 2 ج، [146]ص. 4. دستور زبان دری. محمد رحیم الهام. کابل: [بیتا]، 1349.[94] 5. توصیف دستور زبان فارسی برپایه نظریه گشتاری. مهدی مشکوةالدینی. مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، 1366، 219ص. 6. توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی. محمدرضا باطنی. تهران: امیرکبیر، 1348، یازده + 193ص. در کتابهای ذکرشده بالا علی اشرف صادقی و غلام رضا ارژنگ، برپایه نظریه نقشگرایی آندره مارتینه؛ محمد رحیم الهام، برپایه مکتب به شیوة ساختگرایی؛ مهدی مشکوةالدینی برپایه مکتب تبدیلی چامسکی و محمدرضا باطنی براساس مکتب ساختگرایی هالیدی کتابهای خود را تألیف کردهاند.[95] 2ـ5ـ دستورهای نوشته شده به زبانهای دیگر: باید دانست که زبان فارسی و دستور آن از دیرباز مورد توجه کشورهای مختلف دنیا بوده است و با مراجعه به سال تألیف این کتابها، این ادعا به روشنی قابل اثبات است. صحبت در اینباره، خود، مبحثی مستقل را میطلبد که از پرداختن بدان، در این مجال خودداری میشود. 4ـ کتاب شناسی، شاهراه اطلاعرسانیدر فضای گسترش یافته دانش و هنر و فنآوری که بشر توانسته است آنچه در اندیشة پویای خویش دارد؛ بنگارد و بر برگبرگ فرهنگ و تمدن خویش بیافزاید و اقیانوس گسترده و گوناگونی از پژوهشهای علمی و هنری بیافریند و اندیشوران و پژوهندگانی که در امتداد راه پیشینیان خود پدیدار میشوند و بالندگی مییابند، نقش آفرینان تازههای دیگری از مجموعة این تمدن میشوند؛ بهترین و قابلاعتمادترین پیشاهنگ این تمدنِ توسعهیافته چیزی جز اطلاعات و اطلاعرسانی نخواهد بود؛ چرا که نه تنها راه دستیابی به آموختههای پهناور و تجربههای بیکران گذشتگان را هموار میکند، بلکه ما را بینیاز از تکرار راه رفته میکند. و سرآغاز راه اطلاعرسانی ارایه خدمات اطلاعاتی است که بدان مرجع (Reference) میگویند. الف-کتاب مرجع (Reference book):به کتابهایی کتاب مرجع میگویند که: «برای کسب اطلاع درباره موضوع خاصی به آن مراجعه میشود، مطالب کتاب مرجع غالباً به گونهای تنظیم میشود که به آسانی میتوان مطالب موردنظر را در آن پیدا کرد و نیازی به خواندن و مطالعة همة کتاب نیست.»[96] منابع مرجع را به طور کلی به سه دسته تقسیم میکنند: 1. منابع ردیف اول (Perimary sources) یا منابع اصلی یا دست اول. 2. منابع ردیف دوم (Secondary sources) یا منابع دست دوم یا رابط یا هدایت کننده. 3. منابع ردیف سوم (Tertiary sources) یا منابع کمکی. اینک به تعریف هر یک از این سه منابع میپردازیم. منابع ردیف اول: درباره این دسته از منابع دو گونه تعریف را میآوریم. «منابع ردیف اول به آن دسته از منابع کتابخانهای اطلاق میشود که به طور مستقیم میتوان به اطلاعات موردنظر دست یافت و پاسخ موردنظر پژوهشگر و کاربر را فراهم آورد.»[97] تعریف دیگر میگوید: «منابع ردیف اول مشتمل بر هر نوع مواد جدیدی است که برای نخستین بار انتشار مییابد. این مواد در حقیقت جزو مواد آغازین یا نومایه به حساب میآید.»[98] بنا به تعریف اول، واژهنامهها، دایرةالمعارفها، سالنامهها، دستنامهها، دستورنامهها، راهنماها، سرگذشتنامهها یا زندگینامهها، منابع جغرافیایی و نشریات دولتی و بنا به تعریف دوم: صورتجلسهها، گزارشهای پژوهشی، کنفرانسها، گزارش مأموریتهای علمی، انتشارات رسمی، ثبتنامههای استاندارد، رسالهها و پایاننامهها، جزء منابع ردیف اول قرار میگیرند. منابع ردیف دوم: عموماً از نظر تهیه و تدوین از منابع ردیف اول استفاده میکنند مانند: نمایهها، چکیدهنامهها، کتاب شناسیها و کتابنامهها و فهرستهایی مانند فهرست مقالات. منابع ردیف سوم: به منابعی که حاوی اطلاعات دربارة منابع ردیف اول و دوم باشد و اطلاعات را مستقیماً ارایه نکند اطلاق میشود. مانند کتاب شناسی کتابشناسیها.[99] ب- کتاب شناسی (Bibliography):حال که جایگاه کتاب شناسی را در میان منابع مرجع یافتهایم، به تعریف و توضیح دربارة کتاب شناسی میپردازیم.تعاریف زیادی دربارةکتاب شناسی توسط صاحبنظران ارایه شده است که همه آنها گویای تعریف و توانمندیهای کتاب شناسی نمیتواند باشد به خصوص تعریف هایی که کتاب شناسی را تنها معرفی کتاب و مقاله میدانند. بنابراین آن تعداد را که به نظر دربرگیرندة مفهوم همهجانبه کتابشناسی میباشد؛ میآوریم. عباس حری تعریف بسیار زیبا و جامعی از کتابشناسی دارد: «هرگونه منبعی که نام و مشخصات (و احتمالاً توصیف و بررسی) مآخذ دیگر اعم از ـ کتاب، جزوه، نوار، صفحه، یا هرگونه نوشته و یا ضبط شدة دیگری ـ را سیاهه کرده باشد؛ کتاب شناسی نامیده شده است. اینگونه منابع علاوه بر آنکه خود ممکن است مستقیماً مورد استفادة جوینده قرار گیرند و رفع حاجت کنند؛ به منابع دیگر نیز راهگشا هستند.[100] عبدالحسین آذرنگ کتابشناسی را در چهار شماره تعریف میکند: «1. دانشی است که به تجزیه و تحلیل کمی و کیفی و تاریخی آثار و نوشتههای مکتوب میپردازد. 2. دانشی است که تحول آثار مکتوب را در طول تاریخ و با توجه به عوامل مؤثر و متأثر مورد مطالعه قرار میگیرد. 3. به مجموعهای که حاوی اطلاعات کتابشناسی آثار خطی و یا چاپی بوده و با نظم به خصوص و با قصد استثناء و ارایه اطلاعات تهیه شده باشد نیز اطلاق میگردد. 4. از روی مسامحه در معنای کتابنامه (اثری که فقط کتابهای مربوط به یک شخص یا یک رشته را معرفی میکند) هم به کار میرود.»[101] و در کتاب دانشنامه کتابداری و اطلاعرسانی آمده است: «1. مطالعه شکل مادی کتابها، با مقایسه اختلافات موجود در چاپها، تحریرها و نسخهها به منظور تعیین تاریخ و تحول متنها. معمولاً کتاب شناسی برای نسخ خطی و نادر به کار میرود. فرق کتاب شناسی با فهرست در آن است که کتاب شناسی الزاماً صورتی از مواد موجود در مجموعه یک کتابخانه یا گروهی از کتابخانهها نیست. 2. کتاب شناسی یا کتابنامه عبارت است از فهرست کتابها و دیگر مواد خواندنی. به فهرستی که معمولاً در آخر کتاب به عنوان منابع و مآخذ میگذارند کتابنامه گویند.»[102] ما در تعریف باید تفکیکی میان کتاب شناسی و فهرستنویسی داشته باشیم زیرا « فهرست نوعی کتاب شناسی است که حاوی صورتی از نام و مشخصات کتابها یا مقاله ها و یا منابعی است برای مجموعة یک یا چند کتابخانه و یا نشریهای از نشریات ادواری و فرق آن با کتاب شناسی در آن است که در کتاب شناسیها کتابخانه خاصی درنظر گرفته نمیشود.»[103] پ- تاریخچه کتاب شناسی: در حدود پنج قرن قبل از میلاد مسیح فردی یونانی به نام «مسیح کارتی نوس میچر» واژه کتاب شناسی را به معنی نویسنده یا کاتب کتاب به کار برده است و این معنی تا صد سال قبل از میلاد استفاده میشده است و از آن پس فردی به نام «دیو سکور دیدز» کلمه بیبلوگرافیا را در معنی نوشتن کتاب بیان کرد.[104] نخستین کتاب شناسی توسط جالینوس، پزشک یونانی، در سده دوم میلادی با عنوان «کتابهای من» تهیه شد که شامل دو مجلد بود و بیشتر یک کتاب شناسی اختصاصی به حساب میآید.[105] نخستین کتاب شناسی اروپایی در سال 1494 م، با نام «Liber de scriptoribus eccles iasticis» محتوی بر فهرست آثار مؤلفین کلیسا، انتشار یافت. اولین کتاب شناسی جهانی از نوع عمومی فهرستی است که «Conard Gesner» زبان شناس زوریخی به نام «Bibliotheca universalis» به سال 1545م منتشر شده است که در آن پانزده هزار عنوان کتاب لاتینی، یونانی و عبری به ترتیب الفباییِ نام مؤلف آورده شده است. در سال 1548 م نخستین کتابشناسی مربوط به تألیفات نویسندگان یک مملکت که آن را باید اولین «کتابشناسی ملّی» نامید، بوسیله John Bale در انگلستان منتشر شد.[106] اما درباره آغاز کتاب شناسی در ایران و کشورهای اسلامی با توجه به غارتهای پیاپی مغولان و دیگر اقوام مهاجم و از بین رفتن تعداد بیشماری از کتابخانههای سرزمین ایران، به درستی نمیتوان در این باره نظر داد اما آنچه از کتابهای باقی مانده میتوان فهمید، این است که از جمله کهنترین کتابهایی که فهرست کتابهای ایرانی را در خود گنجانیده مربوط به کتاب «الفهرست» یا «فهرس العلوم»، تألیف ابن الندیم، از ورّاقان بغداد است.این کتاب نمونهای معتبرازکتاب شناسی اسلامی شمرده میشود. نیز ابوریحان بیرونی، متوفی440ق، فهرستی ازکتابهای رازی داردکه دو تصحیح از آن با عنوانهای «رساله فی فهرست کتب محمد زکریاء الرازی» و «فهرست کتابهای رازی و نامهای کتابهای بیرونی» در خور توجه است. همچنین کتاب محمد بن حسن الطوسی، متوفی 460 ه .ق. که در تصحیحهای مختلف با عنوانهای «الفهرست»، «فهرست کتب الشیعه و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول» و «فهرست کتب شیعه» آمده است. کتابهایی چون «کشفالظنون عن اسامی الکتب و الفنون» حاجی خلیفه، متوفی 1067 ق و کتاب 26 مجلدی «الذریعه الی تصانیف الشیعه» آقا بزرگ تهرانی، متوفی 1348 ه .ق. که در دارالاضواء بیروت به سال [?13]چاپ شده است؛از جملة برجستهترین کتابشناسیهای اسلامی به شمار میرود. از نخستین کتاب شناسیهای معاصر در ایران میتوان «کتاب شناسی ایران» را که «ایرج افشار» آن را گردآوری نموده است؛ نام برد که در سال 1333 به وسیله کتاب فروشی ابن سینای تهران چاپ شده است. بعدها، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، این کار را با عنوان «کتاب شناسی ملی» و در زمانهای مختلف به صورت سهماهه، ششماهه و فصلنامه دنبال کرد. خانبابا مشار نیز «فهرست کتابهای چاپی فارسی» که در سال 1351 در پنج مجلد توسط انتشارات ارژنگ تهران چاپ شده است. ت- هدف کتاب شناسی: کتاب شناسیها به ما کمک میکنند تا بدانیم موضوعی را که دربارة آن خواهان اطلاعات لازم هستیم در کجا جستجو کنیم. پیشینه پژوهشهای انجام شده و آخرین تازههای تحقیق را در زمینه آن شناسایی کنیم کم و کیف این پژوهشها و کمبودها و کاستیهای راه و جنبههای انجام نشده کار را دریابیم. بدین وسیله قبل از آغاز به کار، بر موضوع وقوف کامل یابیم و از تکرار مسیر رفته و اتلاف وقت و انجام اشتباهات انجام شده از سوی پیشینیان بپرهیزیم و کاری تازه را عرضه کنیم. ث- اقسام کتاب شناسی: 1ـ کتاب شناسی از نظر زمانی: 1ـ1ـ گذشته نگر، واپسگرا، متوقف یا راکد (Retrosopective Bibliographies): این کتاب شناسی دربرگیرنده زمان مشخص در گذشته است.[107] مانند: کتاب شناسی سینما (1358ـ1366). فرخنده سادات مرعشی. تهران: فیلم خانه ملی ایران، 1368، 518ص. 2ـ1ـ کتاب شناسی آیندهنگر (Prespective Bibliographies): این نوع کتاب شناسی، مدارک و آثاری را که قرار است در آینده منتشر شود، معرفی میکند و اغلب از سوی ناشرین انتشار مییابد.[108] 3ـ1ـکتاب شناسی جاری (Current Bibliographies): صورت کتابهایی است که در زمان نزدیک به تهیه کتاب شناسی انتشار یافته باشد. این کتاب شناسیها به صورت هفتگی، ماهانه، فصلی، یا سالانه منتشر میشود.[109] نمایه. تهران. وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی، دبیرخانه هیأت امناء کتابخانه عمومی کشور. (این مجموعه به صورت ماهانه منتشر میشود). 2ـ کتاب شناسی از نظر تنظیم: 1ـ2ـالفبایی: (Alphabetical Bibliography): تنظیم الفبایی ممکن است بر اساس نام کتاب باشد مانند: کتاب شناسی گزیده توصیفی جامعهشناسی. مرتضی نوربخش. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، 1379، 328ص. یا بر اساس نام مؤلف تدوین شده باشد. مانند: کتاب شناسی دستور زبان فارسی. محمد مهیار. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نشر آثار، 1381، 370ص. یا بر اساس موضوع کتاب تنظیم شده باشد، مانند: کتابشناسی زبان و خط. محمد گلبن. تهران: مرکز اسناد فرهنگی آسیا، 2536=1356، [207]ص. 2ـ2ـدستگاهی، موضوعی یا ردهای: در این کتاب شناسیها، مشخصات کتابها و مواد دیگر از قبیل جزوه، نشریه، نقشه، نوار، صفحه و ... را درباره «موضوع خاص» فهرست میکنند و طبق یکی از نظامهای ردهبندی شناخته شده یا در داخل خود در موضوع تنظیم مینمایند.[110] مانند: کتاب شناسی توصیفی صنعت چاپ. سهیلا رییسی مبارکه، محبوبه بابایی. زیرنظر محمود شالچی طوسی. تهران: رایزن، 1374، شماره صفحه گوناگون. 3ـ2ـ تاریخی، سنواتی یا تقویمی: که برحسب زمانِ تحولات علمی و فناوری و علم تاریخ صورت میگیرد و گسترش و پیشرفت موضوع را به شکلی کم و بیش نظامیافته نشان میدهد.[111] مانند: کتابنامه کشاورزی (تا پایان 1349). حسن احمدی. تهران: مرکز مدارک علمی، 1353، ج+ 722 ص. 3ـکتاب شناسی از نظر نوع و میزان اطلاعات هر مدخل: 1ـ3ـ کتاب شناسی انتقادی (Critical Bibliography): کتاب شناسی انتقادی علاوه بر بررسی دقیق اطلاعات کتاب شناختی، محتوی کتاب را نیز ارزیابی میکند. این کتاب شناسی به نام کتاب شناسی تاریخی (Historical Bibliography) و کتاب شناسی تحلیلی (Analytical Bibliography) نیز خوانده میشود.[112] مانند: فهرست تحلیلی کتابها و اسناد آموزشی یونسکو و مؤسسات بینالمللی وابسته در دهه 80 (1981ـ1990). سیمیندخت جهانپناه. [تهران]: کمیسیون ملی یونسکو در ایران، 1371، 418ص. تبصره: عباس حری در مقالة خود علاوه بر کتاب شناسی انتقادی از کتاب شناسی متنی (Texfual) نام میبرد و آن را چنین تعریف میکند. «هدف این کتاب شناسی مطالعة متون است با توجه به این نکته که بررسی و آزمایش دقیق ویژگیهای کتاب شناختی یک اثر، گاه میتواند میزان اعتبار یک متن را روشن سازد با توجه به هدف این کتاب شناسی، آن را میتوان جنبهای از کتاب شناسی تحلیلی یا انتقادی شمرد.»[113] بنابراین ما کتاب شناسی متنی را نوعی کتاب شناسی انتقادی معرفی میکنیم. 2ـ3ـ کتاب شناسی شمارشی یا نظامیافته (Systematic Bibliography): «نقش اساسی این نوع کتاب شناسی تعیین و گردآوری شناسههای کتاب شناختی کتابهایی است که برای هدف خاصی مناسب بوده و دارای ویژگیهای مشترک باشند. این شناسهها در ترتیبات مفید و منطقی برای مطالعه و مراجعه، ردهبندی میشود. اطلاعات کتاب شناختی در این نوع کتاب شناسی معمولاً به حداقل خود کاهش مییابد. به طور خلاصه کتاب شناسی که شناسههای آن برای سهولت استفاده براساس نظام خاص تدوین شده باشد».[114] 3ـ3ـ کتاب شناسی توضیحی یا گزارمانی (Annotated Bibliography): نوعی کتاب شناسی است که حاوی توضیحات کوتاهی درباره هریک از منابع معرفی شده باشد. این توضیحات معمولاً با دید و هدفی انتقادی برای ارایه اطلاعات بیشتر و معرفی بهتر منابع در کتاب شناسی درج میشود. همین دیدگاه است که این نوع کتاب شناسی را از کتاب شناسی توصیفی متمایز میکند.[115] 4ـ3ـ کتاب شناسی توصیفی (Descriptive Bibliography): کتاب شناسی گزارمانی است که در آن علاوه بر مشخصات اصلی کتاب، وصف نسخه از لحاظ نوع کاغذ، جلد، چاپ، تصاویر و دیگر جنبههای مادی آن ذکر میشود و در مورد کتب معمولی چاپی، موضوع و محتوای کتاب را نیز به طور خلاصه وصف و معرفی میکند.[116] مانند: کتاب شناسی توصیفی جغرافیای خراسان. تألیف محمود صدیقی؛ با ویرایش رحمت الله فتاحی. مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، 1371، 132 ص. 4ـ کتاب شناسی از نظر محدوده جغرافیایی: 1ـ4ـ کتاب شناسی جهانی (Universal Bibliography): «کتاب شناسی جهانی باید هر آنچه را که در زمینه ارتباطات از آغاز تاکنون چاپ و منتشر شده و یا در آینده نزدیک انتشار خواهد یافت دربر بگیرد، بیآنکه به زبان، قلمرو جغرافیایی، موضوع یا شکل محدود شود.»[117] فدراسیون بینالمللی دکومانتاسیون اقداماتی در این زمینه انجام داد و نیز فدراسیون بینالمللی انجمنهای کتابداری (ایفلا) دفتری برای کنترل کتاب شناختی جهانی در کتابخانه موزه بریتانیا دایر کرده است.[118] 2ـ4ـ کتاب شناسی ملی (National Bibliography): «کتاب شناسی ملی ارایهدهنده فهرست آثار مربوط به یک کشور، اعم از آثار مکتوب یا مدارک دیداری و شنیداری، است. کتاب شناسی ملی ممکن است «جاری» یا «گذشتهنگر» باشد. «کتاب شناسی ملی جاری» شامل کلیه آثار مکتوب ـ کتاب، اسناد و مدارک، جزوهها، نشریات ادواری (پیایندها) و نیز مواد دیداری و شنیداری ـ است که در داخل یک کشور و در فاصله زمانی معین مثلاً سال، فصل یا ماه منتشر شود. این نوع کتاب شناسی معمولاً توسط یک یا چند سازمان رسمی که طبق قانون، دریافتکنندة رایگانِ نسخههایِ کتب یا انتشاراتِ چاپ شده در کشور (واسپاری قانونی) هستند؛ به طور منظم چاپ یا بوسیله ماشینهای الکترونیکی ضبط میشود. کتاب شناسی ملی ممکن است آثار مربوط به یک کشور را که در خارج از آن کشور منتشر میشود نیز دربر میگیرد.[119] مانند: کتاب شناسی ده ساله کتابهای ایران (1333ـ1342). ایرج افشار، با همکاری حسین بنیآدم. تهران: انجمن کتاب، 1346، 751 ص. 3ـ4ـکتاب شناسی منطقهای (Regional Bibliography): کتاب شناسی منطقهای میباید بدون توجه به زبان، زمان، شکل یا موضوع، کلیه انتشارات یک منطقه جغرافیایی خاص، مثلاً خاورمیانه، اروپا، یا آمریکای لاتین را در بر بگیرد. پارهای از کتاب شناسیهای تجاری و فهرستهای حراج کتاب به کتاب شناسی منطقهای بسیار نزدیکند.[120] مانند: کتاب شناسی خانات و جمهوریهای آسیای میانه و قفقاز. گردآورنده عطاءالله حسنی. [تهران]: مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی بینالمللی، 1371، 181ص. خانم برومند کتاب شناسیهای جهانی، منطقهای و ملی را در تقسیمبندی خود، جزو کتاب شناسیهای عمومی قرار داده است و یک کتاب شناسی دیگر با عنوان «کتابهای منتشرشده به زبانی واحد» را در تقسیمبندیهای خود ارایه داده است و آنرا این طور توضیح میدهد: «کتابهای منتشر شده به زبانی واحد: در این کتاب شناسی، مشخصات کتابهایی که به زبان موردنظر منتشر شده، گردآوری میشود. این کتاب شناسیها، از جنبه تجاری و از نظر کتابخانهها برای تسهیل در انتخاب و سفارش کتاب، اهمیت دارد. «فهرست درهمکرد کتاب» این کار را برای کتابهای منتشرشده به زبان انگلیسی و «بیبلیو» برای کتابهای چاپ شده به زبان فرانسوی در کشورهای فرانسه، بلژیک، سوئیس و دیگر کشورهای فرانسوی زبان انجام میدهد.»[121] 5ـ کتاب شناسی از نظر شمول و دامنة موضوعی: 1ـ5ـ کتاب شناسی جامع (فراگیر) (Comprehensive Bibliography): هرگاه کتاب شناسی(خواه عمومی،خواه اختصاصی،سیاههای ازتقریباًکلیه آثاری باشدکه درآن زمینه منتشرشدهاند؛کتاب شناسی جامع خوانده میشود.هرگاه رؤیای کتاب شناسی جهانی به تحقق بپیوندد؛ میتوان ازیک کتاب شناسی جامع جهانی صحبت کرد. درشرایط فعلی کتاب شناسیهای جامع با حذف یک یا چند عامل تهیه میشوند.مثلاً فهرست کتابهای چاپی فارسی مشار کتاب شناسی جامع عمومی از کتابهای چاپی فارسی است، یعنی محدودیت زبانی در تهیه و تدوین رعایت شده است.[122] 2ـ5ـ کتاب شناسی انتخابی یا منتخب یا گزینشی (Selective Bibliography): 1. جعفر طباطبایی، برتر از خون شهید، ارزش دانش و دانشمند در کلام پیشوایان) قم: پیام امام هادی، 1382(، ص 61 به نقل از: حسن بن سعبه حرّانی، تحف العقول)قم: جامعه مدرسین، [بیتا](، ص 208. 2. جلالالدین همایی، «دستور زبان فارسی»، در: به قلم جمعی از نویسندگان. مقدمه لغتنامه دهخدا. تهران: دانشگاه تهران، 1377، ص 121. 3. محمدرضا دایی جواد، راهنمای دستور زبان فارسی برای همه) اصفهان: کتابفروشی ثقفی، 1334 (، ص د. 1. محمدقاسم بن حاجی محمد سروری [سروری کاشانی]، مجمع الفرس، به کوشش محمد دبیرسیاقی (تهران: علیاکبر علمی، 1340)، ج2، ص 519. 2. محمدحسین بن خلف برهان [برهان تبریزی]، برهان قاطع، به اهتمام محمد معین (تهران: ابن سینا، 1342)، ج2،ص862. 3. علیاکبر نفیسی [ناظم الاطباء]، فرهنگ نفیسی (تهران: کتابفروشی خیام، 1355)، ج 2، ص 1506. 4. الله داد فیضی سرهندی، مدار الافاضل، به اهتمام محمد باقر (لاهور: دانشگاه پنجاب، 1335)، ص 234. 5. جمالالدین حسین بن فخرالدین حسین اینجو شیرازی، فرهنگ جهانگیری، ویراسته رحیم عفیفی، سلسله انتشارات دانشگاه مشهد، شماره 27 (مشهد: دانشگاه مشهد، 1351)، ج1، ص 1301. 6. محمد پادشاه [شاذ]، فرهنگ آنندراج (تهران: کتابفروشی خیام، 1336)، ج 3، ص 1879. 1. خلیل خطیب رهبر، دستور زبان فارسی برای پژوهش دانشجویان و ادب دوستان در آثار شاعران و نویسندگان بزرگ ایران (تهران: مهتاب، 1381)، ص 9؛ جهانبخش نوروزی، دستور زبان روان و ساخت زبان فارسی امروزی (شیراز: راهگشا، 1373)، ص 13؛ عبدالعظیم خان قریب و دیگران، دستور زبان فارسی، زیرنظر سیروس شمیسا (تهران: فردوس، 1373)، ص 22؛ عبدالرحیم همایونفرخ، دستور جامع زبان فارسی، به کوشش رکنالدین همایونفرخ (تهران: علیاکبر علمی، [بیتا])، ص 33. 2. نادر وزینپور، دستور زبان فارسی آموزشی (تهران: معین، 1369)، ص 13. 3. نجف علی میرزایی، فرهنگ اصطلاحات دستور زبان فارسی (تهران: مدین، 1372)، ص 107. 4. بهمن محتشمی، دستور کامل زبان فارسی (تهران: اشراقی، 1370)، ص 14. 5. عبدالرسول خیامپور، دستور زبان فارسی (تهران: کتابفروشی تهران، 1372)، ص 11. 6.دومینینگ مینگنو، الفبای زبان شناسی، ترجمه محمدتقی غیاثی (تهران: جامی، 1378)، ص 28. 7. محمدرحیم الهام، "تاریخ روشهای دستورنویسی زبان دری"، ادب، س 21، ش 5ـ6 (حوت 1352)، ص 138-139. 1.محمدرحیم الهام، "تاریخ روشهای دستورنویسی در زبان دری (2): دستورنویسی در قرون وسطی"، ادب، س 22، ش1 (1353)، ص 11. 2. همان ، ص 3ـ4. 3.کوروش صفوی، درآمدی بر زبانشناسی (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360)، ص 17. 4.محمدرضا باطنی، نگاهی تازه به دستور زبان (تهران: آگاه، 1375)، ص 17-18. 5.دیونوس تراکس، فن دستور، ترجمه کوروش صفوی (تهران: هرمس، 1377)، ص 9. 6. همان، ص 11. 1.جین اچیسون، زبان شناسی همگانی، ترجمه حسین وثوقی. [ویرایش 2] (تهران: علوی، 1370)، ص 41-42. 2. مهدی مشکوةالدینی، سیر زبان شناسی (مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، 1373)، ص 27-28؛ نیز: کوروش صفوی، درآمدی بر زبان شناسی، ص 20-21. 3.مهدی مشکوةالدینی، سیر زبان شناسی، ص 29. 4.دیونوس تراکس، فن دستور، ص 16. 5.جلیل ساغروانیان، فرهنگ اصطلاحات زبان شناسی موضوعی- توصیفی (مشهد: نشر نما، 1369)، ص 186. 1.خسرو فرشیدورد، "رابطه دستور زبان با منطق و روانشناسی"، کاوش، ش 6 (مهر 1341)، ص 31. 2.کوروش صفوی، درآمدی بر زبان شناسی، ص 25. 3.خسرو فرشیدورد، "رابطه دستور زبان با منطق و روانشناسی"، ص 30-31. 4.جاناتان کالر، فردینال دوسوسور،ترجمه کوروش صفوی (تهران: هرمس، 1379)، ص 6. 5. بهروز عزبدفتری، مؤلف و مترجم، دربارة نوآم چامسکی، تهران: فرهنگ معاصر، 1372، ص 121. 6. محمد باقر ادیب، "درآمدی بر زبان شناسی نوام چامسکی: انسانها از پیش برنامهریزی شدهاند" کیهان، ش 1798 (9 تیر 1383)، ص 12. 1. جلالالدین همایی، "دستور زبان فارسی"، در: گروهی از نویسندگان، مقدمه لغتنامه دهخدا. زیرنظر محمد معین و جعفر شهیدی،[ویرایش 3؟] (تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه لغتنامه دهخدا، 1377)، ص 115. 2. ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات ایران، ج 1: خلاصه جلد اول و دوم تاریخ ادبیات در ایران (تهران: ققنوس، 1374)، ص 40. 3.مهین بانو صنیع، سیری در دستور زبان فارسی (تهران: کتابسرا، 1371)، ص 12. 4. رضا زمردیان، "شمس قیس رازی، نخستین دستوری زبان فارسی"، زبان شناسی، س 15، ش1 (بهار- تابستان 1379)، ص 54. 1. احمد منزوی، فهرست مشترک نسخههای خطی فارسی و پاکستان (اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، 1370)، ج 13، ص 2839. 2. جلال الدین همایی، "دستور زبان فارسی"، ص 127-128. 3. همان، ص 129-130؛ نیز: مهری باقری، مقدمات زبان شناسی، ویرایش 2، تبریز: دانشگاه تبریز، 1371، ص 19؛ نیز: طهمورث ساجدی، "برگی از تاریخ تدوین دستور زبان فارسی از میرزای صالح شیرازی تا میرزا عبدالعظیم قریب گرکانی"، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، دوره 46-47، ش 158-159 (تابستان- پاییز 1380)، ص 53. 4.مهینبانو صنیع، سیری در دستور زبان فارسی، ص 115. 5. حسن صدر حاج سید جوادی، دستور زبان فارسی در شبه قاره هند، تهران: روزگار، 1380، ص 13-14. 6. احمد منزوی، "دومین دستور زبان فارسی"، آینده، س 15، ش 6ـ9، 1368، ص 534 . 7. همان،ص533. 1. صائمه اینال صاوی، "دستورنویسی در دوره تنظیمات"، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، س 23، ش 1ـ2، پیاپی 93ـ94 (بهار- تابستان 1355)، ص 288. 2.مهین بانو صنیع، سیری در دستور زبان فارسی، ص 87. 3. احمد منزوی، فهرست مشترک نسخههای خطی فارسی پاکستان، ج 13، ص 2861. 4. خسرو فرشیدورد، دستور مفصل امروز برپایه زبان شناسی جدید (تهران: سخن، 1382)، ص 34ـ35. 1. محمد بن حکیم الزینیمی، منهاج الطلب کهنترین دستور زبان فارسی، به کوشش محمدجواد شریعت(اصفهان: مشعل، 1360(،ص دو- سه. 2. حسن انوشه، ویرایشگر، دانشنامه ادب فارسی، ج2: فرهنگنامه ادبی فارسی(تهران: مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی دانشنامه، 1375)،ص390. 3. میر غزن خان ختک، "دستورنویسی در شبه قاره هند و مسایل مربوط به آن"، در سخنرانیهای سمینار زبان فارسی (تهران، 24ـ27 و مردادماه 1365)، مجموعه سخنرانیهای سمینار زبان فارسی، ویراسته مصطفی اسلامیه (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1366)، ص 163. 4. حسن صدر حاج سید جوادی، دستور زبان فارسی در شبه قاره هند، ص 13ـ14. 1. حسن صدر حاج سید جوادی، دستور زبان فارسی در شبه قاره هند، ص 177. 2. یحیی آرینپور، از صبا تا نیما، ج 1: بازگشت * بیداری (تهران: زوار، 1375)، 395 ص. 3. جلال الدین همایی، "دستور زبان فارسی"، ص 129. 4. عبدالرحیم همایون فرخ،دستور جامع زبان فارسی، ص شصت. 5. محمد مهیار، فرهنگ دستورنویسی، (تهران: میترا، 1376)، ص . 6. یحیی آرینپور، از صبا تا نیما، ج 1: بازگشت * بیداری، ص 401. 1. میرغزن خان ختک، "دستورنویسی در شبه قاره هند و مسایل مربوط به آن"، ص 165. 2. احمد احمدی بیرجندی، "سری هم به دستورهای زبان بزنیم"، رشد آموزش ادب فارسی، س 2،ش 4-5 (زمستان 1364)، ص 35. 1. محمد رضا دایی جواد، دستور زبان فارسی و راهنمای تجزیه و ترکیب، با تجدیدنظر (اصفهان: کتابفروشی مشعل، 1344)، ص 26. 1. مهینبانو صنیع، سیری در دستور زبان فارسی، ص 83، نقل از ابن یوسف شیرازی، فهرست کتب خطی مجلس شورای ملی ([بیجا: بینا، بیتا])، ج 3، ص 299ـ300. 2. سعید نفیسی، "فرهنگ پارسی"، در محمد بن حسین بن خلف برهان [برهان تبریزی]، برهان قاطع، به اهتمام محمد معین، با تجدیدنظر کامل (تهران: امیرکبیر، 1362)، ج 1،ص شصت و چهارـ هفتاد و هفت. 1. حسن صدر حاج سید جوادی، دستور زبان فارسی در شبه قاره هند، ص 77ـ78. 2. عارف نوشاهی، فهرست خطی فارسی انجمن ترقی، اردو، کراچی (اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، اداره معارف نوشاهیه، 1363)، ص 80 . 3. محمد بشیر حسین، فهرست مخطوطات شیرانی (لاهور: اداره مخطوطات پاکستان و دانشگاه پنجاب لاهور، 1975م.) ج3، ص 602. 4. همان،ص 603. 1. محمد بشیرحسین، فهرست مخطوطات شیرانی (لاهور: اداره مخطوطات پاکستان و دانشگاه پنجاب لاهور، 1975م.) ج3، ص603. 2. همان، ص 604. 3. عارف نوشاهی، فهرست نسخههای خطی فارسی انجمن ترقی، اردو، کراچی، ص 80. 4.عارف نوشاهی، فهرست کتابهای فارسی چاپ سنگی و کمیاب کتابخانه گنجبخش (اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، 1365)، ج 1، ص 332. 5. همان، ص 333. 6. همان، ص 345. 7. احمد منزوی، فهرست مشترک نسخههای خطی پاکستان، ج13، ص 2835. 8. همانجا. 9. همان، ص 2845. 10. همان، ص 2857. 11. همان، ص 2881. 12. فهرست کتابهای فارسی چاپی از آغاز تا آخر سال 1345 بر اساس فهرست خانبابا مشار و فهارس انجمن کتاب(تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1352)، ج 2، ص 3528. 1. احمد منزوی، فهرست مشترک نسخههای خطی پاکستان، ج 13، ص 2846. 2. همان جا ؛ خانبابامشار. فهرست کتابهای چاپی فارسی(تهران: چاپخانه ارژنگ، 1351)، ج 2، ص 1800. 1. احمد منزوی، فهرست مشترک نسخههای خطی پاکستان، ج 13، ص 2873؛ فهرست کتابهای چاپی فارسی از آغاز تا آخر سال 1345، ج 2، ص 2761. 2. عارف نوشاهی، فهرست کتابهای فارسی چاپ سنگی و کمیاب کتابخانه گنجبخش، ج 1، ص 333. 3. همان، ص 334. 4. همان، ص 335. 5. همان، ص 344. 6. همان، ص 351. 1. محمد مهیار، کتاب شناسی دستور زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نشر کتاب، 1381)، ص 123. 2. همانجا. 3. همانجا. 4. همانجا. 5. کتابخانه ملی: http://www.nli.ir 1. کتابخانه ملی: http://www.nli.ir 1. خسرو فرشیدورد،دستور مفصل امروز برپایه زبان شناسی، ص 684. 1. محمد مهیار، "کتابشناسی توصیفی در زبان و ادبیات فارسی: دستور زبان فارسی"،رشد آموزش زبان و ادب فارسی،س 12. پیاپی 45. زمستان 1376، ص 44؛ خسرو فرشیدورد، دستور مفصل امروز برپایه زبان شناسی، ص 41. 2. عباس ماهیار، مرجعشناسی (1) (تهران: دانشگاه پبام نور، 1369)، ص 35. 1.حجت الله حسن لاریجانی، مرجعشناسی عمومی، ویراستار: محمدکاظم بهنیا، شهرام رجبزاده (تهران: آن، 1381)، ص 23ـ24. 2. جعفر مهراد، مقدمهای بر خدمات مرجع عمومی، ویراستار: م. ج. تابنده حقیقی (شیراز: دانشگاه شیراز، 1371)، ص 2. 3.همان، ص 2. 1. عباس حری، مراجع و بهرهگیری از آنها (تهران: مرکز اسناد فرهنگی آسیا، 1356)، ص 51. 2. عبدالحسین آذرنگ، فرهنگ اصطلاحات دکومانتاسیون (تهران: مرکز اطلاعات علمی، 1359)، ص 19. 3. پوری سلطانی، فروردین راستین، دانشنامه کتابداری و اطلاعرسانی (تهران: فرهنگ معاصر، 1379)، ص 345. 1. ماهیار، عباس، مرجعشناسی ادبی و روش تحقیق، سلسله انتشارات نشر قطره، شماره 117؛ مجموعه مفاهیم ادبی، شماره3 (تهران: نشر قطره، 1375)، ص 57. 2. غلامحسین تسبیحی، نگرشی جامع بر جهان کتاب شناسیهای ایران (تبریز: نیما، 1365)، ص 34. 3. نورالله مرادی، مرجعشناسی شناخت خدمات و کتابهای مرجع (تهران: فرهنگ معاصر، 1372)، ص 35. 4. ایرج افشار، "فهرستنامه کتابشناسیهای ایران"، ایرانشناسی، ش 1 (بهمن 1342)، ص 1. 1. جعفر مهراد، مقدمهای بر خدمات مرجع عمومی، ص 21. 1. فیروزه برومند،راهنمای تدوین وکتاب شناسی ([تهران]: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان مدارک، 1368)، ص 22. 2. پوری سلطانی، فروردین راستین،اصطلاحنامه کتابداری فارسی به انگلیسی، انگلیسی به فارسی، ویرایش دوم (تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، 1372)، ص 247. 3. فیروزه برومند، راهنمای تدوین کتاب شناسی، ص 18. 1. حجتالله حسن لاریجانی، مرجعشناسی عمومی، ص 35. 2. جعفر مهراد، مقدمهای بر خدمات مرجع عمومی، ص 19. 3. عباس حری، "وحدت در کتاب شناسی"، نامه انجمن کتابداران، دوره 9، ش 2 (تابستان 1355)، ص 214. 1. پوری سلطانی، فروردین راستین،دانشنامه کتابداری و اطلاعرسانی، ص 350. 2. فیروزه برومند، راهنمای تدوین کتاب شناسی، ص 15. 3. پوری سلطانی، فروردین راستین،دانشنامه کتابداری و اطلاعرسانی، ص 346. 4. نورالله مرادی، "با کتابهای مرجع آشنا شویم: 1ـ کتاب شناسیها"، کتابداری، دوره 2، ش 1ـ2 (تابستان 1359)، ص 49. 5. پوری سلطانی، فروردین راستین،اصطلاحنامه کتابداری فارسی به انگلیسی، انگلیسی به فارسی، ص 247. 1. فیروزه برومند، راهنمای تدوین کتاب شناسی، ص 17. 2. نورالله مرادی، مرجعشناسی شناخت خدمات و کتابهای مرجع، ص 48. 3. فیروزه برومند، راهنمای تدوین کتاب شناسی، ص 18. 1. نورالله مرادی، مرجعشناسی شناخت خدمات و کتابهای مرجع، ص 59. |