یِاهو مارکت

فروشگاه یاهو

یِاهو مارکت

فروشگاه یاهو

جنبش اجتماعی مصر، از سقوط مبارک تا سقوط مرسی...

جنبش اجتماعی مصر، از سقوط مبارک تا سقوط مرسی...

جنبش اجتماعی مصر، از سقوط مبارک تا سقوط مرسی...

چکیده

محوری‌ترین عامل در هر دو انقلاباخیر مصر، سقوط مبارک و سقوط مرسی، رسانه‌ها، اعم از مطبوعات چاپی تا شبکه‌های اجتماعی است. رسانه‌ها، با شکل‌دهی به جنبش­ اجتماعی مصر و انسجام بخشیدن به اعتراضات مقدمات سقوط حکومت مبارک و دولت مرسی را فراهم آوردند. پژوهشگر تلاش کرده است تا به این پرسش‌ها پاسخ دهد که در ابتدا چه عواملی در شکل‌گیری این دو انقلاب وجود دارد و ثانیاً کدام‌یک از این عوامل نقش مهم‌تری دارد؟ در این راستا ضمن معرفی نظریه­ی جنبش اجتماعی جدید و بررسی برخی آراء نظریه‌پردازان این حوزه، مؤلفه‌های تأثیرگذار در دو انقلاب مصر تحلیل شد. روش پژوهش کتابخانه‌ای بود و البته پژوهشگر همچنین تلاش کرده است از پایگاه­های اینترنتی معتبر نیز بهره گیرد و همچنین به توصیف و ارزیابی نظرات و سخنرانی‌های موجود در کتاب‌ها ، مقاله‌ها، و بالأخص روزنامه‌ها پرداخته است.درنهایت نشان داده شد سقوط حکومت مبارک و دولت مرسی را می­توان در عواملی هم چون وضعیت نابسامان اقتصادی، عدم توسعه سیاسی، اقتدارگرایی دولت و متمرکز کردن قدرت، فضای بسته، امنیتی و استبدادی، و عدم توانایی در عمل به وعده­های داده‌شده و البته نقش بی­طرفانه­ی ارتش نسبت به اعتراضات تبیین و تحلیل کرد. البته به‌عنوان­ مهم‌ترین عامل، مطابق با نظریه­ی جنبش اجتماعی جدید، رسانه­ها، نقشی بی­بدیل در بسیج مردم و شکل‌دهی به جنبش­های اجتماعی مصر و بروز دو انقلاب در سرزمین نیل بر عهده داشتند.

کلیدواژه‌ها: اخوان­ المسلمین، انقلاب مصر، جنبش اجتماعی، حسنی مبارک، رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی، محمد مرسی.

فهرست

1 کلیات1

1-1مقدمه2

1-2بیان مسئله3

1-3اهمیت و ضرورت پژوهش4

1-4اهداف پژوهش..........5

1-5پرسشهای پژوهش5

1-6فرضیه های پژوهش6

1-7مفاهیم بنیادی پژوهش7

1-7-1جنبش اجتماعی7

1-7-2شبکه‌های اجتماعی7

1-7-3انقلاب 2013 مصر8

1-8پیشینه ی پژوهش9

1-9روش پژوهش9

1-10سازمان پژوهش10

فصل دوم12

2 چارچوب نظری12

2-1مقدمه13

2-2نظریه جنبش‌های اجتماعی جدید با تأکید بر نظریه ی بسیج منابع چارلز تیلی14

2-2-1ویژگی‌های کلی نظریه ی جنبش‌های اجتماعی14

2-2-2ویژگی‌های جنبش اجتماعی جدید15

2-2-3وجوه شباهت‌های جنبش‌های اجتماعی جدید و قدیم15

2-2-4نظریه‌پردازان اصلی جنبش‌های اجتماعی جدید و مباحث آن‌ها16

2-2-4-1یورگن هابرماس و جنبش‌های اجتماعی جدید16

2-2-4-2رونالداینگلهارت و جنبش‌های اجتماعی جدید16

2-2-4-3آلن تورن و جنبش‌های اجتماعی جدید17

2-2-4-4مانوئل کاستلز17

2-3نظریه ی بسیج منابع19

2-3-1تأثیر رسانه‌ها بر جنبشهای اجتماعی24

2-3-2جنبشهای اجتماعی در مصر28

2-3-3فضای مجازی در مصر: محدودیت ها و فرصت ها35

2-4کاربرد چارچوب نظری در پژوهش40

2-4-1نتایج نظریه ی بسیج منابع در تبیین جنبش اجتماعی مصر41

2-5جمع‌بندی.42

فصل سوم43

3 از انقلاب ژانویه 2011 تا سقوط محمد مرسی43

3-1مقدمه44

3-2انقلاب مصر45

3-2-1انقلاب بدون رهبری48

3-2-2چرا انقلاب به وقوع پیوست؟51

3-2-3پیشینه ی اعتراضات در مصر54

3-2-4تأثیر انقلاب تونس55

3-2-5چرا میدان التحریر؟57

3-2-6واکنش آمریکا به تحولات مصر59

3-2-7آمریکا در رسانه‌های مصر63

3-2-8موضع اتحادیه اروپا65

3-2-9جمعه خشم66

3-2-10واکنش حکومت به انقلاب69

3-3هرج‌ومرج و جنبش‌های اجتماعی مصر70

3-3-1ناپدید شدن پلیس از شهرها71

3-3-2انعکاس جنبش اجتماعی مصر در نبود پلیس در روزنامه‌ها74

3-3-1آزادسازی زندانیان76

3-3-2جنبش اجتماعی مصر و کمک به تأمین امنیت78

3-3-3نقش ارتش در نبود پلیس79

3-4مصر پس از مبارک81

3-4-1رفراندوم 19 مارس 2011: اولین تجربه ی دموکراسی در مصر81

3-4-2تلاش جنبش‌های مصری برای رأی منفی به رفراندوم85

3-4-3نتایج رفراندوم86

3-5ظهور و سقوط اخوان المسلمین90

3-5-1ویژگی‌های اخوان المسلمین90

3-5-2نتایج و پیامدهای فعالیتهای اخوان المسلمین92

3-5-3اخوان المسلمین پس از مبارک93

3-5-4عوامل شکست اخوان المسلمین و سقوط مرسی95

3-5-4-1درک نکردن شرایط سیاسی اجتماعی مصر96

3-5-4-1عدم علاقه ی اخوان و مرسی در تعامل با دیگر گروه‌های سیاسی97

3-5-4-3عدم درک جایگاه ارتش در جامعه ی مصر وتقابل مرسی با ارتش98

3-5-4-4رفتارهای غیرقابل پیشبینی در سیاست خارجی و حرکت به سمت غرب99

3-5-4-5انحراف از مطالبات اصلی انقلاب99

3-5-4-6ادامه ارتباطات با اسرائیل و انجام برخی فعالیت‌های ضد فلسطینی100

3-5-4-7نداشتن ارتباط شایسته با انقلابیون و مردم101

3-5-4-8جنبش تمرد101

3-5-4-9عدم برخورداری از حمایت رسانه ای102

3-5-4-10ناتوانی در یکپارچه ساختن اردوگاه اسلام گرایان و تکیه بر اخوان و سلفی ها103

3-5-4-11ادامه حضور افراد رژیم مبارک در نهادها103

3-5-4-12انتخاب دشمن به‌عنوان دوست104

3-5-4-13ادامه ناامنی104

3-5-4-14ادامه مشکلات اقتصادی104

3-5-4-15رفتارهای انحصارگرایانه105

3-5-4-16توافق با ارتش به جای گروه‌های انقلابی106

3-5-4-17اختلافات با الازهر106

3-5-4-18استفاده نکردن از ظرفیت مخالفان107

3-5-5آینده ی اخوان المسلمین108

3-6جمع‌بندی.112

فصل چهارم113

4 رسانه‌ها و جنبش اجتماعی مصر113

4-1مقدمه114

4-2نقش رسانه‌ها در شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی114

4-3مصر و رسانه‌های اجتماعی115

4-4تقابل حکومت مبارک و رسانه ها117

4-5 انقلاب فیس‌بوک119

4-6رسانه‌های مصر122

4-7 رسانههای اجتماعی مصر پس از سقوط مبارک124

4-7-1رسانه‌های دولتی134

4-7-2رسانه‌های وابسته به احزاب136

4-7-3رسانه­های مستقلمصر140

4-7-4تفاوت عملکرد رسانه‌های حکومتی با رسانه‌های مستقل مصر144

4-8موضع رسانه‌های چاپی نسبت به حکومت149

4-9 موضوعات موردبحث در رسانه های مصر154

4-9-1جوانان مصری154

4-9-2بازتاب انقلاب تونس در رسانه‌های مصر157

4-9-3تئوری توطئه159

4-9-4اختلاف درباره ی مقصر هرج‌ومرج در کشور161

4-9-5شبکه‌های ماهوارهای عربی و الجزیره164

4-10جمع‌بندی فصل رسانه‌ها و جنبش اجتماعی مصر166

5 نتیجه گیری168

5-1مقدمه169

5-2ارزیابی فرضیه‌ها170

5-3مشکلات و محدودیت‌های پژوهش170

5-4زمینه‌های پیشنهادی برای مطالعات آینده171

منابع17

فصل اول

کلیات

1-1 مقدمه

انقلاب 25 ژانویه­­ی مصر، درواقع نتیجه­ی بحران­هایی در سطح جامعه از قبیل افزایش فاصله­ی طبقاتی و گسترش فساد و تلاش مبارک برای موروثی کردن ریاست جمهوری بود که با کمک رسانه­­ها -از روزنامه گرفته تا فیس‌بوک- زمینه را برای شکل­گیری جنبش­های اجتماعی در مصر ضد رژیم مبارک[1] و سقوط آن فراهم کرد. مصر با انقلاب ژانویه و به اقتضای تحولات دموکراتیک به جامعه­ای چندپاره تقسیم شد که مهم­ترین طیف­های آن لیبرال­ها، اسلام­گرایان و ملی­گرایان بودند، بااین‌وجود شعار مشترک بین تمامی طیف­های حاضر در انقلاب مصر، «نان، آزادی، کرامت انسانی و عدالت اجتماعی» بود و به عبارتی بهتر، دلایل انقلاب مردم مصر را می­توان در همین شعار خلاصه کرد. باوجود به ثمر رسیدن انقلاب مردم مصر در 11 فوریه­ی 2011، جامعه­ی مصر هنوز هم در برزخی از سردرگمی قرار داشت، زیرا که انقلاب چیزی جز یک پیروزی کمرنگ انتخاباتی به نفع اخوان­المسلمین حاصل دیگری نداشت. ساختارهای قدیم به­ قوت خود باقی و دست‌نخورده بودند و از همان ابتدا نیز بسیاری نسبت به شایستگی محمد مرسی[2] و اخوان­المسلمین برای ایجاد تحولی بنیادین در جامعه­ی مصر مردد بودند. به‌عبارتی‌دیگر، شاید هلهله­ای که مردم مصر روز یکشنبه در میدان تحریر و پس از اعلام پیروزی مرسی به راه انداختند، قدری خوش­بینانه و ساده­انگارانه به نظر می­رسید. در چنین شرایطی، فرصت­هایی که انقلاب به مردم مصر داده بود ازجمله آزادی بیان، گسترش و تنوع رسانه­های جمعی و به دنبال آن جنبش­های اجتماعی، وجود نخبگان سیاسی که باآزادی بسیار بیشتری به بیان نقطه نظرات خود می­پرداختند، ناتوانی محمد مرسی و به‌تبع آن اخوان­المسلمین در تأمین خواسته­های مردم به همراه ناخشنودی برخی از کشورها از قدرت گرفتن اخوان­المسلمین و مهم­تر از همه، اعتمادبه‌نفسی که مردم از سقوط مبارک به دست آورده بودند مبنی بر اینکه آن‌ها قدرت و توانایی تغییر را دارند، همه و همه دست‌به‌دست هم دادند تا مسائل و مشکلات فزاینده در جامعه­ی مصر با واکنش مردم و نخبگان رو­به­رو شود و بر میزان نارضایتی عمومی افزوده شود تا سرانجام تظاهرات عظیم مردمی مصر در 30 ژوئن 2013، پایه­های دولت اخوانی مرسی را نیز متزلزل کرده و درنهایت محمد مرسی در شامگاه سوم ژوئیه 2013 توسط ارتش از ریاست جمهوری کنار گذاشته شود.

چنانکه یافته­های تحقیق نشان می­دهد به نظر می­رسد در هردو انقلاب مصر، آزادی نسبی رسانه­های سنتی مانند مطبوعات در بیان نظرات خود و گسترش وسایل ارتباط‌جمعی نوین به همراه رشد طبقه­ی متوسط، توانست با بسیج کردن مردم برای رسیدن به خواسته­های خود و تشکیل جنبش­های اجتماعی قدرتمند، تا حدودی امکان گذر مصر از یک کشور دیکتاتوری به یک نظام مردم‌سالار را فراهم نماید، چنان­که حضور مردم در میدان التحریر قاهره برای سرنگونی حسنی مبارکدیکتاتور مصر، 24 ساعته به صورت زنده به­وسیله­ی شبکه­ی الجزیره برای ملت مصر و جهان پخش می­شد و همین امر اسباب همراهی، همدردی، مشارکت و حمایت جهانی از اعتراضات ملت مصر را به همراه داشت.

1-2 بیان مسئله

وقوع دو انقلاب در مصر به فاصله کمتر از سه سال، توسط مردمی که برای سال­ها و دهه­ها زیر چکمه­های­ دیکتاتوری قرار داشتند، باعث شگفتی بسیاری از کشورها و هم‌چنین کارشناسان مسائل سیاسی شد. به نظر پژوهشگر، آن چیزی که باعث شد ملت مصر این‌چنین به خیابان­ها آمده و فریاد آزادی­خواهی سر بدهند توانایی آن‌ها در سازمان دادن به اعتراضات عمومی و شکل دادن به جنبش­های اجتماعی پویا در جامعه­ی مصر بوده است. در این راستا، رسانه­ها از مطبوعات و شبکه­های تلویزیونی تا اینترنت و شبکه‌های اجتماعی مجازی، نقشی محوری در کمک به مردم مصر برای سازمان دادن به اعتراضات و جنبش­های اجتماعی ایفا کردند. در­واقع در هر دو انقلاب مصر، مردم بیش از هر زمان دیگری امکانات نوینی را که روند جهانی‌شدن در اختیار بشر نهاده به خدمت گرفتند.

به‌عبارت‌دیگر در تحولات جهان عرب و به­ویژه مصر، رسانه­ها و شبکه‏­های اجتماعی، علاوه بر ایفای نقش بسیج کنندگی، به چالش کشیدن قدرت دیکتاتورها و همچنین تأثیرگذاری فراملی را نیز عهده‌دار بوده­اند. به‌عنوان نمونه شبکه‏­های مجازی، درواقع جغرافیای جدیدی از مناسبات قدرت را در مقابل تک‌صدایی و انحصار قدرت در مصر پدید آوردند و حتی در جریان سقوط دیکتاتورهایی چون بن علی[3] و معمر قذافی[4] نیز نقش فرا دولتی ایفا و به‌نوعی افکار عمومی جهانی را نیز علیه این دیکتاتورها بسیج کردند.

نگارنده، با بررسی عوامل مختلف سقوط حکومت حسنی مبارک و پس‌ازآن دولت محمد مرسی و گروه اخوان­المسلمین، نقش و جایگاه رسانه­ها در شکل­دهی و سازمان دادن به جنبش اجتماعی مردم مصر، که نقشی محوری در سقوط این دو حکومت در فاصله­ی دو سال را بر عهده داشت، به‌عنوان تز اصلی خود در این پژوهش دنبال می‌کند.

1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش

موقعیت استراتژیک مصر در شمال آفریقا، سابقه­ی تمدنی آن همراه با نفوذ فرهنگی این کشور در میان ملت‌های عرب سبب گردیده است تا دولت مصر به یکی از دولت‌های اثرگذار در تحولات سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا تبدیل گردد. مصر کلید طلایی نفوذ به خاورمیانه عربی است. به همین دلیل است که رقابت گسترده‌ای میان بازیگران منطقه‌ای چون ایران، ترکیه و عربستان و بازیگران فرا منطقه‌ای چون آمریکا برای نزدیکی به مصر وجود دارد. مصر همانند ایران و ترکیه دارای یک دولت-ملت قوی باسابقه غنی تاریخی و هویتی است و بر این مبنا نقش فعالی در مسائل منطقه‌ای ایفا می‌کند. این ویژگی مصر سبب تمایل کشورها برای نزدیکی به این کشور شده است.

اهمیت بررسی انقلاب­های مصر از آن روست که می­توان این کشور را به‌عنوان نمونه­ای برای سایر کشورهای خاورمیانه در نظر گرفت. از یک‌سو سقوط حکومت مبارک می­تواند پایه­های بسیاری از حکومت­های غیر دموکراتیک خاورمیانه را متزلزل کند زیرا که بسیاری از زمامداران منطقه همانند مبارک چندین سال و حتی چندین دهه، آسوده‌خاطر بر مسند قدرت تکیه زده بوده­اند اما اکنون با مشاهده سقوط مبارک که در ظاهر بسیار قدرتمند و باثبات به نظر می­نمود، پایه­های حکومت­های خود را سست‌تر از همیشه می­بینند. از سویی دیگر، سقوط دولت محمد مرسی و جریان متبوعش، اخوان­المسلمین، با آن سابقه طولانی در فعالیت­های سیاسی و با آن گستردگی جغرافیایی که نتوانست نخستین تجربه حکومتی خود را به سرانجام برساند نیز پیامی است روشن به مردم خاورمیانه مبنی بر اینکه برای داشتن سرزمینی مناسب برای زندگی نیاز به این دارند که با چشمانی باز به دنبال حاکمانی باشند که به دور از لفاظی­های معمول که همواره خاص منطقه­ی خاورمیانه بوده است، شایستگی حکومت بر مردم را داشته باشند و به­جای متمرکز کردن قدرت و اعمال سیاست‌هایی در جهت اشاعه­ی فکر و ایده­ی خود، به فکر تلاش برای دستیابی به منافع ملی کشورشان باشند.

در این راستا، در هر دو انقلاب مصر، جنبش­های اجتماعی این کشور نقشی بی­بدیل در بسیج مردم و سازمان دادن به اعتراضات آنان بر عهده داشتند و آن چیزی که نقشی محوری در تشکیل این جنبش­ها در این کشور بااهمیت خاورمیانه بازی می­کرد، رسانه­ها و شبکه­های اجتماعی مجازی بودند. پژوهش حاضر نشان می­دهد که چگونه رسانه­ها –از مطبوعات و روزنامه­نگاران مستقلی که باوجود فشارهای روزافزون حکومت دیکتاتوری مصر، دغدغه­ای جز انعکاس واقعیت نداشتند تا وبلاگ نویسان و گردانندگان صفحات مجازی در فیس‌بوک و توییتر- سبب انسجام مردم مصر و شکل­گیری جنبش­های اجتماعی در این کشور شدند و آن‌ها را نسبت به ظلم فزاینده حکومت مصر نسبت به خود، آگاه کردند.

1-4 اهداف پژوهش

این پژوهش بر آن است که نشان دهد که گرچه شکل­گیری بحران­هایی همچون بیکاری، تورم، انحصارطلبی، نبودی آزادی بیان، الهام گرفتن از انقلاب تونس و غیره در سطح دولت و جامعه­ی کشور نمونه مورد نظر یعنی مصر سبب وقوع قیام­ها و اعتراضات در این کشور شد اما آنچه باعث انسجام مردم و تکوین جنبش اجتماعی از سوی گروه‌های مختلف علیه حکومت دیکتاتوری حسنی مبارک و دولت اخوانی محمد مرسی گردید، نقش غیرقابل‌انکار رسانه­های اجتماعی بود که با همراهی طبقه­ی متوسط جدید جامعه­ی مصر، موجبات به نتیجه رسیدن اعتراضات مردمی در سال­های 2011 و 2013 شد.

هدف این پژوهش با تمرکز بر تجربه­ی مصر، نشان دادن قدرت رسانه­ها در شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی و مبارزه­ی ملت‌ها برای رسیدن به خواسته‌های مشروع و قانونی خود و رهایی از چنگال حکومت­های مستبدی است که برای سال­ها و دهه­ها، چندصدایی در جامعه را زیر چکمه­های دیکتاتوری خود له کرده و تنها به‌پیش بردن ایده­های خود می­اندیشند. این پژوهش نشان می­دهد که چگونه رسانه­ها در اشکال مختلف خود همچون روزنامه­ها، شبکه­های تلویزیونی و شبکه­های اجتماعی مجازی به کمک مردم آمده تا صدای آن‌ها را به گوش جهانیان برساند.

1-5 پرسش­های پژوهش

پژوهشگر می‌کوشد تا در این پژوهش به مسائل زیر پاسخ دهد:

1-چه عواملی باعث شد تا مردم مصر پس از تحمل دهه­ها دیکتاتوری، به خیابان‌ها آمده و در 18 روز، به حکومت سی‌ساله‌ی حسنی مبارک را پایان دهند؟

2-چرا اخوان­المسلمین که به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین و سازمان‌یافته‌ترین گروه‌های پس‌ازآنقلاب مصر قدرت را در دست گرفت، پس از مدت کوتاهی سقوط کرد؟

3-نقش رسانه­های سنتی و رسانه­های اجتماعی جدید در شکل­دهی و سازمان دادن به جنبش­های اجتماعی در هر دو انقلاب مصر چگونه تبیین می­شود؟

1-6 فرضیه­های پژوهش

جهت پاسخ به پرسش­های فوق فرضیه‌های زیر را در نظر گرفته‌ایم:

1-بحران­های شدید اقتصادی و تشدید بحران ناکارآمدی و مشروعیت رژیممبارک به‌تبع آن، افشای ابعاد جدی فساد سیاسی و اقتصادی مقامات حکومتی، شکاف در نخبگان حاکم در نحوه­ی برخورد با اپوزیسیون و کاهش جدی طرفداران حکومت در بین مردم مصر و کمک رسانه­ها و شبکه‌های اجتماعی در شناساندن این عوامل به مردم و بسیج آن‌ها برای سازمان‌دهی جنبش­های اجتماعی علیه حکومت، در کنار نقش بی­طرفانه­ای که ارتش در جریان اعتراضات از خود نشان داد، همه و همه باعث شدند که مردم مصر به خیابان­ها آمده و به حکومت سی‌ساله‌ی حسنی مبارک پایان دهند.

2-ادامه­ی بحران­های اقتصادی و اجتماعی مصر و عدم تحقق شعار اصلی انقلاب یعنی «نان، آزادی، عدالت اجتماعی و کرامت انسانی» به دلیل ناتوانی در مدیریت صحیح و تلاش محمد مرسی برای اخوانی کردن حکومت، موجبات نارضایتی عمومی از دول خود و جریان متبوعش را فراهم کرد تا جایی که در 30 ژوئن 2013 میلیون­ها مصری برای برکناری مرسی از مسند ریاست جمهوری به خیابان­ها ریختند. این عوامل در کنار عملکرد ارتش مصر در حمایت از اعتراضات سبب شد تا سرانجام محمد مرسی در سوم جولای 2013 توسط ارتش از قدرت برکنار شود.

3-در تحولات مصر، رسانه­ها در اشکال متنوع خود از روزنامه­ها تا شبکه‌های اجتماعی مجازی، علاوه بر ایفای نقش بسیج کنندگی، به چالش کشیدن قدرت دیکتاتورها و هم‌چنین، تأثیرگذاری فراملی را نیز عهده‌دار بودند. فعالان عرصه­ی رسانه، از روزنامه‌نگاران مستقل و متعهد تا گردانندگان صفحات در شبکه­های مجازی، نقـش شتاب‌دهنده‌ای در انقـلاب مصـر ایفـاء کردند.

1-7 مفاهیم بنیادی پژوهش

1-7-1 جنبش اجتماعی

اگر به پیروی از تعریف وسیع فرهنگ واژگان آکسفورد از جنبش اجتماعی، در وهله­ی نخست آن را جریان مجموعه‌ای از کنش‌ها و تلاش‌ها از سوی مجموعه‌ای از افراد تعریف کنیم که به شکلی کم‌وبیش پیوسته به سمت هدف خاصی حرکت می‌کنند یا به آن گرایش دارند آن را رفتاری اجتماعی می‌بینیم که مانند سایر رفتارها و کنش‌های اجتماعی می‌تواند موضوع مطالعات جامعه‌شناختی قرار گیرد) مشیر زاده، 1381:10). جنبش اجتماعی یکی از انواع رفتارهای جمعی است . رفتار جمعی پاسخ عده‌ای از مردم به یک وضعیت یا مسئله‌ای خاص است . این رفتارها در جامعه به شکل‌های گوناگون تجلی می‌یابد و تنها یکی از آن‌ها به شکل «جنبش اجتماعی» است. اگر با معیار «میزان سازمان‌دهی»، رفتارهای جمعی را بر روی یک طیف به چهار منطقه تقسیم کنیم، آنگاه بهتر می‌توانیم جای «جنبش‌های اجتماعی» را در میان سایر شکل­های رفتار جمعی مشخص کنیم، جنبش‌های اجتماعی آن نوع رفتار جمعی هستند که مابین انواع رفتارها «بوروکراتیک» و «انقلابی» قرار می‌گیرند. با این ویژگی که از اولی کمتر و از دومی بیشتر سازمان‌دهی شده است . همچنین، جنبش‌ها از رفتارهای جمعی بدون سازمان مانند شورش‌های خیابانی فاصله می‌گیرند (جلائی پور، 19-20 :1381).

1-7-2 شبکه­های اجتماعی

شبکه­های اجتماعی نسل جدیدی از وب‌سایت‌های اینترنتی هستند. در این شبکه­ها کاربران حول محور مشترکی و به صورت مجازی دور هم جمع می­شوند و جماعت‌های آنلاین را تشکیل می­دهند. درواقع یک شبکه اجتماعی، مجموعه­ای متشکل از افراد، گرو­ها و ارتباطات بین آن­هاست. این شبکه­ها نسل جدیدی از فضای روابط اجتماعی را تشکیل داده‌اند و با اینکه عمر خیلی زیادی ندارند، توانسته­اند به‌خوبی در زندگی مردم جا باز کنند. مردم بسیاری در سنین مختلف و از گروه‌های اجتماعی متفاوت در شبکه­های اجتماعی مجازی کنار هم آمده‌اند و از فاصله­های بسیار دور در دنیای واقعی، از طریق شبکه­های اجتماعی با هم ارتباط برقرار می­کنند (مولایی، 1389).

مزایایی که شبکه‌های اجتماعی دارند و باعث استقبال بسیار زیاد از آن‌ها شده است، عبارت‌اند از: انتشار سریع و آزادانه اخبار و اطلاعات، افزایش قدرت تحلیل و تقویت روحیه، امکان عبور از مرزهای جغرافیایی و آشنایی با افراد و سایر جوامع و فرهنگ‌ها، شکل‌گیری و تقویت خرد جمعی، امکان بیان ایده‌ها به صورت آزادانه و آشنایی با ایده‌ها، افکار و سلایق دیگران.

1-7-3 انقلاب 2013 مصر

در ادبیات سیاسی واژه کودتا معمولاً برای براندازی ناگهانی رهبران حکومت از طریق عده‌ای اندک به کار می‌رود و معمولاً شمار مردمانی که آن را همراهی می‌کنند خیلی اندک است. اما در انقلاب اکثریت مردم برای دگرگونی و براندازی رهبران سیاسی وارد عمل شده و تا سقوط هیئت حاکمه فعالیت‌های خود را ادامه می‌دهند. فرق انقلاب با کودتا در این است که انقلاب­ها ماهیتی مردمی دارند اما در کودتا این‌گونه نیست و اقلیت نظامی‌ها علیه رهبران سیاسی قیام کرده و خواهان تغییر وضع موجود هستند و در این روش اکثریت مردم از حساب خارج بوده و در فعل‌وانفعالات نقشی ندارند. در این راستا محمد مرسی رئیس‌جمهور انقلابی مصر به همان شیوه حسنی مبارک رئیس‌جمهور سابق این کشور یعنی با خواست مردم و دخالت ارتش برکنار شد. متغیر اصلی در برکناری مرسی، نارضایتی مردم از عملکرد اقتدارگرایانه ایدئولوژیک و ناکارآمدی او در رفع مشکلات داخلی در یک سال گذشته بوده است. ازاین‌رو شاید بتوان سقوط مرسی را ادامه همان انقلاب دموکراسی خواهانه 2011 مصر دانست. البته برخی از پژوهشگران حوزه­ی سیاست هنوز هم از به کار بردن واژه­ی انقلاب درباره­ی اتفاقات سال 2013 مصر مردد هستند و آن را بیشتر کودتا می­پندارند تا یک انقلاب به معنای واقعی آن. ازاین‌رو ازآنجاکه پژوهشگر بیشتر به دنبال نشان دادن نقش رسانه­ها برای علت مشترک شکل­گیری این دو رویداد بوده است، واژه­ی انقلاب را به‌عنوان وجه مشترک مناسب­تری انتخاب کرده است.

1-8 پیشینه­ی پژوهش

ازآنجاکه پژوهش حاضر بر موضوعی متمرکز شده است که مدت‌زمان زیادی از آن نگذشته است، کتاب‌های نوشته­شده در این زمینه نسبتاً اندک است. از جمله مهم­ترین کتاب‌های نوشته‌شده در زمینه­ی انقلاب مصر، دو کتاب از محمد البندری[5] است به نام­های:

The Egyptian Revolution: Between Hope and Despair, Mubarak to Morsi

The Egyptian Press and Coverage of Local and International Events

البندری در این دو کتاب به‌تفصیل به واکنش رسانه­های مصر و به‌ویژه مطبوعات این کشور نسبت به اعتراضات مصر در سال 2011 می­پردازد و گریزی نیز به حوادث پس‌ازآنقلاب مصر می­زند و در بخش­هایی از کتاب به تبیین نقش رسانه­ها و شبکه­های اجتماعی به­ویژه روزنامه­های مصر می­پردازد.

در زمینه­ی منابع فارسی در پژوهش باید گفت کتاب‌ها و مقاله­­های نوشته‌شده به زبان فارسی درباره­ی انقلاب مصر بسیار اندک است. گرچه می­توان این مسئله را به جدید بودن رویدادها مرتبط کرد اما به نظر می­رسد وقوع دو انقلاب در پرجمعیت­ترین کشور عربی، به‌جای این­که تنها در سایت‌های خبری کشور آن هم به صورت احساسی منعکس شود، می­توانست بیش‌تر در جامعه­ی دانشگاهی کشور موردتوجه قرار بگیرد.

1-9 روش پژوهش

نوعپژوهشحاضرتوصیفیتحلیلیاست؛باتوجه بهماهیتونوعموضوعموردمطالعه،گردآوری اطلاعاتازروش‌هایگوناگونوبه‌طورکلیبر مبنایروشکتابخانه­ایواینترنتیصورتپذیرفته وتجزیه‌وتحلیلیافته‌هانیزعمدتاًباشیوه­یتحلیل کیفیانجامپذیرفتهاست.

پژوهشگر، با توجه به فاصله­ی زمانی اندکی که انقلاب مصر می­گذرد، ابتدا کسانی که حول این موضوع کار کرده­اند شناسایی می‌کند و با جمع‌آوری آثار آن‌ها، محوری را برای بررسی عوامل گوناگون انقلاب­های مصر برمی­گزیند و با استفاده از منابع خود به چگونگی شکل­گیری جنبش اجتماعی مصر با تأکید بر رسانه­ها می­پردازد. در این راه ترجمه­ی نسخه­ی انگلیسی مهم­ترین روزنامه­های مصر در فاصله­ی دو انقلاب مصر بسیار مورد استفاده قرار گرفته است و در این راه پژوهشگر کوشیده است تا با آقای محمد البندری نویسنده کتاب­های ذکر شده در بخش پیشینه­ی پژوهش و آقای دکتر فهمی هویدی[6] نویسنده، متفکر و روزنامه­نگار برجسته­ی مصری مکاتباتی داشته باشد.

پس از گردآوری مطالب و یادداشت‌برداری از آن‌ها، سه موضوع مهم(عوامل وقوع انقلاب ژانویه مصر، چرایی سقوط اخوان­المسلمین و نقش رسانه­ها در تکوین جنبش­های اجتماعی در مصر) که محوری­ترین نقش را در پژوهش دارند انتخاب شدند. از این میان، نقش رسانه­ها در اشکال مختلف، ازآن‌جهت که در هر دو انقلاب مصر نقشی محوری بر عهده داشتند بسیار موردتوجه قرار گرفت. بنابراین، نقش رسانه­ها (از روزنامه­ها گرفته تا شبکه­های اجتماعی مجازی) در جنبش اجتماعی مصر در پژوهش حاضر بخش بزرگ‌تری نسبت به موضوعات دیگر به خود اختصاص داده است.

1-10 سازمان پژوهش

پژوهش حاضر به‌منظور معرفی عوامل انقلاب ژانویه 2011 مصر و همچنین سقوط مرسی و اخوان­المسلمین و بررسی جنبش­های اجتماعی در انقلاب­های مصر و نقش رسانه­ها در شکل‌گیری این جنبش­ها در پنج فصل نگاشته شده است.

در فصل اول به معرفی موضوع مورد مطالعه، فرضیه‌ها و هدف پرداختیم. سپس روش پژوهش را تشریح نموده و برخی مفاهیم این پژوهش را تعریف نمودیم و نهایتاً، مطالعات مرتبط با موضوع را مورد ارزیابی قرار می‌دهیم.

در فصل دوم به چارچوب نظری پژوهش پرداخته­ایم و به صورت دقیقی به ارتباط این نظریه و کاربرد آن را در پژوهش بیان می­کنیم. در این راستا به تببین نقش رسانه­ها از دریچه­ی نظریه­ی جنبش اجتماعی جدید و بسیج منابع چارلز تیلی می­پردازیم.

در فصل سوم چگونگی وقوع انقلاب 25 ژانویه 2011 مصر را موردتوجه قرار داده و به توصیف وضعیت جامعه­ی مصر در دوران انقلاب و پس از سقوط مبارک، می­پردازیم. در ادامه با نشان دادن وضعیت هرج‌ومرج در جامعه­ی مصر نقش جنبش­های اجتماعی این کشور را در مقابله با این وضعیت بررسی می­کنیم. در بخش پایانی فصل سوم چگونگی حضور جنبش اخوان­المسلمین در صحنه­ی سیاسی مصر را بررسی کرده و به دلایل سقوط دولت اخوانی محمد مرسی اشاره می­کنیم.

فصل چهارم پژوهش به نقش رسانه­ها در مصر و چگونگی کمک آن‌ها به تکوین جنبش­های اجتماعی در این کشور متمرکز شده است. در این فصل با بررسی عملکرد رسانه­ها به‌ویژه رسانه­های چاپی این کشور که تمامی اقشار جامعه­ی مصر به آن‌ها دسترسی داشتند پرداخته و به تفاوت­های رسانه­های مستقل و رسانه­های وابسته به حکومت مبارک در پوشش حوادث مصر تأثیرگذاری به جنبش­های اجتماعی در این کشور اشاره می­کنیم. همچنین در فصل چهارم به نقش رسانه­های ارتباطی جدید همچون شبکه­های اجتماعی مجازی در شکل­دهی و انسجام جنبش­های اجتماعی در مصر توجه می­کنیم.

و نهایتاً در فصل آخر در این فصل به جمع‌بندی مباحث طرح شده در رساله می‌پردازیم. صحت‌وسقم فرضیه‌های این پژوهش را بررسی می‌نماییم. در پایان مسائلی که برای نگارنده در مسیر پژوهش به وجود آمده است را طرح می‌کنیم تا علاقه‌مندان در این حوزه در صورت علاقه راه را ادامه دهند.

[1]Muhammad Hosni El-Sayed Mubarak

[2]Mohamed Morsi

[3]Zine El Abidine Ben Ali

[4]Muammar Muhammad Abu Minyar al-Gaddafi

[5]Mohamed El-Bendary

[6]Fahmy Howeidy





نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.