فرمت فایل: ورد –Word و قابل ویرایش
تعداد صفحات: 56
بیع در قانون مدنی ایران قواعد عامی دارد که بر مبادله اموال منقول و
غیرمنقول هر دو حاکم است. قواعد بیع از ماده 338 به بعد به صورت کلی مشخص
گردیده و بر بیع تمام انواع مال (عین) منقول و غیرمنقول اعمال میشود. قانون
ثبت نیز مقرراتی برای معاملات غیرمنقول مقررداشته که علاوه بر قواعد مندرج
در قانون مدنی، در انتقال املاک و مستغلات هم لازمالرعایه است.
انتقال اموال (اموال غیرمنقول) درغالب کشورها قواعد خاص دارد و تشریفات
مخصوصی را برای انتقال الزام مینماید. به همین دلیل مقررات بیع کالا را از
بیع املاک و مستغلات جدا نمودهاند. لذا هرجا که بحث بیع مطرح است مقصود بیع
کالا مدنظر بوده و تحت عنوان Contract for sale of Goods بحث میشود.
درآمریکا Uniform sales ACT, 1903 و قانون متحد تجارت (UCC) Uniform
commacial Code برای پارهای معاملات مقررگردید که در قسمت دوم آن Article2
میپردازد.
در انگلیسی قانون Sale of Goods Act, 1979 بر بیع کالا حاکم است.
قانون تعهدات سوئیس، فصل دوم آن از ماده 187 به بیع اموال منقول پرداخته
و در فصل سوم ازماده 216 به بعد قواعدی را به بیع اموال غیرمنقول به طور
جداگانه تخصیص دادهاست.
کنوانسیون 1980 وین تحت عنوان Convention for International Goods به
بیع بینالمللی کالا میپردازد. این کنوانسیون توسط کمیسیون حقوق تجارت
بینالملل سازمان ملل متحد تهیه و نمایندگان 62 کشور و سازمانهای بینالمللی
در تنظیم آن شرکت جستند.
همانطور که نام آن دلالت میکند، بر قرارداد فروشی اعمال میگردد که محل فعالیت تجاری طرفین عقد در کشورهای متفاوتی قراردارد.
مطالب این تحقیق در شش گفتار ارائه میشود :
گفتار یکم را به تعریف بیع اختصاص داده سپس به تملیک میپردازم (گفتار دوم).
در گفتار سوم مبیع را مورد بحث قرارداده و در راستای آن به مبیع
قرارگرفتن تولیدات و اعضای بدن اشاره میکنیم (گفتار چهارم). به مشکلات خاص
کامن لا در زمینه حقوق عینی و تبعی غیرمنقول در گفتار پنجم پرداخته میشود و
نهایتاً پیرامون بیع حقوق در برخی از نظامها مطالبی نقل میشود (گفتار ششم)
خلاصه و نتایج بحث را در آخر مقاله ملاحظه خواهید فرمود.
گفتار یکم – تعریف بیع
1- قانون مدنی در ماده 338 بیع را اینگونه تعریف میکند. » … تملیک عین
بعوض معلوم« . این تعریف از فقه امامیه اقتباس گردید. صاحب جواهر تعریف بیع
را نتیجة استعمال الفاظی میداند که بر نقل ملک از مالک به دیگری بعوض
معلوم دلالت دارد و صاحب مفتاحالکرامه براین تعریف عبارت «بروجه تراضی« را
اضافه کرد ».. انتقال عین مملوکه از شخصی به دیگری بعوض معلوم بر وجه تراضی
است«.
2- شیخ انصاری در مکاسب لفظ بیع را به نقل از کتاب مصباحالمنیر مبادله
مال به مال ذکر کردهاست و معوض را به عین اختصاس میدهد تا بدینطریق منفعت
را از تعریف بیع کنارگذارد. مقصود او از این تعریف بیع اعیان است نه منافع و
با تمسک به تبادر استعمال لفظ بیع را در معنای مبادله مال به مال حقیقت به
شمار میآورد. بنابراین تعریف، معاوضه منفعت بیع نیست و نتیجه میگیرد که
منافع نمیتواند مبیع قرارگیرد، ولی نسبت به عوض« ثمن« عقیده دارد که
میتواند منفعت هم باشد. مشروط براینکه عوض و معوض درنظر متبایعین معلوم و
معین باشد. براین منوال معاوضه حقوق مثل حضانت و ولایت را از تعریف بیع
خارج میکند.
3- شیخ موسی نجفی خوانساری در کتاب منیه حاشیه بر مکاسب نظر شیخ انصاری
را تحلیل میکند و میفرماید به موجب تعریف بیع که مبادله مال به مال است،
مال در ملکیت بایع با مال در ملکیت مشتری مبادله میشود.
به عبارت دیگر موضوع این مبادله مملوک (مال) است و این همان چیزی است که
در عالم خارج میان مردم متداول است. همچنین است نظر آیتاللهالعظمی روحالله
موسوی الخمینی.
4- بیع به مجموع اعمالی گفتهمیشود که از بایع و مشتری به منظور مبادله
سرمیزند و در حقوق به معنی عقدی است میان دوطرف به نام بایع و مشتری که به
موجب آن بایع دربرابر عوض معین (تأدیه ثمن مانند مبلغ معینی پول یا تعهد به
تأدیه آن) مالکیت خود برعین را به مشتری منتقل مینماید و عین را به تصرف
او میدهد.
5- بیع و معامله گاهی مترادف هم بهکار میرود. کامنلا تعریف مستقلی برای
معامله Transaction ندارد ولی برای بیع Contract for sale تعریف جداگانهای
دارد. دراین تعریف، بیع انتقال مالکیت از بایع به مشتری در برابر ثمن است و
کالایی مبادله میشود که فیالحال موجود Present Goods باشد (رجوع شود به
ماده 106-2 قانون متحد تجارت آمریکا UCC). بین کالای موجود و کالایی که
بعداً به وجود خواهد آمد تفاوت وجوددارد. از این تعریف برمیآید که بیع
کالای موجود به محض انعقاد، اجرا میگردد و به همین دلیل آن را بیع حال
Present sale هم نامیدهاند. عقد بیع میتواند به شکل قرارداد موافقت بر بیع
کالا در آینده هم باشد، و آن عقدی است که به موجب آن بایع موافقت مینماید
که مالکیت او بر کالا در برابر ثمن در زمان معین در آینده به مشتری منتقل
شود. نتیجتاً در زمان انتقال مالکیت کالا به خریدار، بیع Sale محقق میگردد،
و آن را Contract for sale مینامند. تحقق بیع مشروط به شروطی است که در
آینده محقق میگردد. اصطلاح صحیح آن Executory Sale است. این عقد را
Agreement to sell قرارداد موافقت بر فروش هم نامیدهاند. به لحاظ تحلیلی
این بیع یک قرارداد است.
پیش از حلول اجل یا تحقق شرط حقی برای مشتری از قبیل مالکیت بر کالا و
تصرف بهوجود نمیآید. مشتری میتواند درصورت نقض این قرارداد، خسارت مطالبه
کند.مادامیکه مالکیت بایع بافی است اختیار کالا با بایع است درصورت نقض،
فقط مسؤولیت نقض قرارداد بااو است و این تنها حقی است که برای مشتری ایجاد
میگردد.
6- قانون 1930بیع کالا در نظام حقوقی هند نیز تعریف مشابهی دارد.
|