یِاهو مارکت

فروشگاه یاهو

یِاهو مارکت

فروشگاه یاهو

388 دانلود تحقیق: بررسی عوامل موثر بر گرایش دانش آموزان به رفتارهای پر خطر و ارتباط آن با اختلالات یادگیری

388 دانلود تحقیق: بررسی عوامل موثر بر گرایش دانش آموزان به رفتارهای پر خطر و ارتباط آن با اختلالات یادگیری

فرمت فایل: ورد Word و قابل ویرایش

تعداد صفحات: 124

 

 

ناتوانی های یادگیری، یکی از بزرگترین و شاید جنجال برانگیزترین مقوله ی آموزش و پرورش استثنایی است. امروزه، بزرگترین گروه کودکان استثنایی را که در تمام مدارس استثنایی در سطح دنیا ثبت نام می شوند (حدود 40 درصد از کل) کودکان دچار ناتوانی های ویژه یادگیری تشکیل می دهند (کیرک، گالاگ، کلیمان و آناستاسیو ، 1999) هالاهان 2005؛ به نقل از حاجلو و رضایی شریف،(1390) میزان شیوع ناتوانی های یادگیری را در نقاط مختلف جهان بین 3 تا 12 درصد گزارش کرده اند. مرویان حسینی (1376) میزان شیوع اختلالات یادگیری را 8 درصد و نریمانی و رجبی(1384) میزان شیوع این اختلالات را 13 درصد گزارش نموده اند.

یکی از متغیر های اساسی در حوزه مطالعات یادگیری، پردازش های شناختی می باشد. پردازش شناختی به صورت دریافت داده ها، ایجاد فرایند مقایسه و در نهایت تغییر یا عدم تغییر اطلاعات موجود به صورتی دیگر که به واسطه شناخت در مغز روی می دهد تعریف می شود(هالیگانف کلارک و اهلرز ، 2002) در مطالعات متعددی نشان داده شده است که دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری در کارکرد های اجرایی و حافظه از جمله فراشناخت،حافظه فعال، حافظه اسامی، حافظه چهره ها،حافظه فعال دیداری-فضایی و حافظه دراز مدت نسبت به دانش آموزان عادی به طور معنا داری عملکرد پایین تری دارند(اصلی آزاد و یارمحمدیان، 1391).

علیزاده (1383) دریافت که دانش آموزان دارای اختلال ریاضی در کارکرد های بازداری، تصمیم گیری- برنامه ریزی و سازماندهی ضعیف تر از دانش آموزان بدون اختلال ریاضی هستند و چنین وضعیتی را می توان از دوره پیش دبستانی مشاهده نمود.. در مطالعه ای براسنان، دی متری، هامیلف روبرسون و کدی (2002) نشان دادند که دانش آموزان مبتلا به اختلال خواندن در بازداری مشکل دارند و این موجب حواسپرتی آنها می شود. همچنین در مطالعه دیگری آشکار شد دانش آموزان مبتلا به اختلال زبان نوشتاری در کارکرد های آغازگری و تبدیل، ضعیف تر عمل می کنند.(هوپر،،استوارت، واکلی، دکرویف و موننگومری 2002) محققان در تحقیقی مشابه به این نتیجه رسیدند که دانش آموزان با ناتوانی یادگیری، هم در حافظه کاری و هم در کارکرد های اجرایی که توانایی حافظه بلند مدت و حافظه کاری را جهت انتخاب و به کارگیری الگوریتم ها تلفیق می کند، دچار مشکل هستند(سوانسون و ساکس-لی ،2001 به نقل از هالاهان). همچنین بر اساس تحقیقات بعمل آمده دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری علاوه بر داشتن نارسایی های پردازش زبانی و سرعت پردازش دیداری دارای مشکلاتی در تغییر توجه بین محرک های ارائه شده به صورت متوالی(هاری و رینوال ،2001)، توجه فضایی ضعیف(رایت،کانلون و دیک ،2012) و توانایی پایین فیلتر کردن محرک های دیداری و شنیداری نامربوط(روآچ و هوگبین ،2007) نیز می باشند.

یکی دیگراز عواملی که به احتمال نسبتا قوی با اختلال های یادگیری مرتبط است پردازش هیجانی است. پردازش هیجان، فرایندی است که به وسیله¬ی آن آشفتگی¬های هیجانی رو به زوال می¬روند تا رفتار و تجربه¬های دیگر در افراد بدون مانع پیش رود و افزایش یابد، و استفاده از راهبردهای پردازش هیجان می¬تواند در افزاش مهارت¬های عاطفی برای کاهش آشفتگی و مشکلات هیجانی و روانی مؤثر باشد. هم¬چنین آموزش این امر به افزایش مهارت¬های عاطفی، بین فردی، درون فردی و خود کنترلی منتهی می¬شود (بهرامی خوندابی،1386).

تحقیقان نشان می دهد بین 38 الی 78 در صد کودکان دارای نارسایی هیجانی، دارای اختلالات یادگیری نیز می باشند(فسلر،روزنبرگ و1991؛ توپولوسکی،ولر 1992). بنابراین یکی از مشکلات احتمالی در افراد دارای اختلال یادگیری، نارسایی هیجانی است که به ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجان ها گفته می شود(تیلور،بگبی ،2000). در مطالعه ای نشان داده شده است که دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در پایداری و ثبات هیجانی مشکل دارند و این مساله در گروه عادی کمتر و در شرایط خاص دیده می شود، این افراد واکنش های شدیدتری در رویارویی با موقعیت های هیجانی دارند و در موقعیت های مشابه یکسان و با ثبات عمل نمی کنند(کاشانی موحد ،1384).

مطالعات گراس –تیسر و مانور سالو (2008) نشان داد که بین دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری و عادی در توانش هیجانی تفاوت معنی داری وجود دارد.. تحقیقات سلیمانی و همکاران (1390) حاکی از آن است که دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در شناسایی، توصیف و تفکر عینی در مورد هیجان های خویش در مقایسه با دانش آموزان بهنجار به طور معناداری ضعیف می باشند. همچنین از نظر رفتار های مناسب چون برقراری روابط اجتماعی، ضعیف و در مقابل بیشتر دارای رفتار های نامناسب(جسارت نابجا) عمل تکانشی –پرخاشگری، خود اعتمادی افراطی،حسادت و گوشه گیری در روابط اجتماعی می باشند(سلیمانی، زاهدبابلان، فرزانه و ستوده 1390).

هس و رز (2000) و سیدریس (2006) نشان دادند که دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری، مشکلات هیجانی بیشتری از قبیل اضطراب و افسردگی را گزارش می کنند. مطالعات زاهد، رجبی و امیدی(1391) نشان داد دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری در مقایسه با دانش آموزان عادی، سازگاری اجتماعی،هیجانی و تحصیلی کمتری دارند.

یکی ازموضوعات اساسی و مهم مسائل مربوط به نوجوانان و جوانان احتمال بروز رفتارهای پر خطر در آنها می باشد. نوجوانی یک دوره بحرانی در زندگی است و الگو های رفتاری مهمی که می توانند بر سراسر زندگی فرد تاثیر بگذارد، در این دوران شکل می گیرد(ماهر، 1383). مرور نظرات مختلف بیان کننده آن است که در زمینه رفتارهای پر خطر یک رویکرد قطعی ارائه نشده است(رولیسون و شرمن، 2002)، لیکن نظریه های مختلف در بروز رفتار های پر خطر عوامل مختلفی را دخیل دانسته اند؛ گروهی بر استفاده نکردن بهینه از اوقات فراغت در این زمینه اشاره داشته اند و گروهی دیگر نقش عوامل اجتماعی را در این زمینه پررنگ تر جلوه داده اند(ماهر، 1383). همچنین الگو های زیستی بر عوامل ژنتیک، تاثیرات هورمونی و رویدادهای دوران بلوغ در پیدایش و بروز رفتارهای پر خطر توجه کرده اند.

برخی پژوهشگرن معتقدند گرایشات نوجوانان به رفتار های پر خطر که روز به روز نیز در حال افزایش است، انعکاسی از مشکلات هیجانی و روان شناختی است که با آنها روبرو هستند. آرنوفسکی(1977) اظهار داشته است که احساس افسردگی، تنهایی و انزوا اغلب با رفتارهای پر خطر در نوجوانان بویژه خود کشی رابطه مستقیم دارد و به طور مشابه عزت نفس بالا و حمایتی اجتماعی قوی از عوامل محافظت کننده نوجوان در برابر رفتار های پر خطر هستند( به نقل از رنینجر،2005).

نوجوانان دارای اختلال یادگیری به دلیل عدم فراگیری روش های درست، به صورت نامطلوب رفتار می کنند؛ به طوری که اصلی ترین مشکل این افراد به ناتوانی آنها در ارزیابی و نظارت بر رفتارشان ارتباط دارد که باعث می شود توانایی انتظار کشیدن را نداشته باشند و بدون توجه به پیامد های احتمالی، دست به انجام کاری بزنند و از لحاظ اجتماعی منزوی و از لحاظ روانی آسیب پذیر باشند(اختیاری رضوان فرد و مکری1387) دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری بیشتر از دانش آموزان عادی در معرض خطر ابتلا به افسردگی، احساس تنهایی و اقدام به خود کشی قرار دارند زیرا اغلب از جامعه طرد می شوند(بندرا،رزنکراس و کرانی ،1999).

با توجه با این که ناتوانی یادگیری کمی دیرتر در زندگی مشخص می شود(خرمایی،عباسی و رجبی،1390) و دانش آموزان با ناتوانی یادگیری غالبا با روش های آموزش و پرورش معمولی نمی توانند به اهداف آموزشی نایل شوند؛ از همین رو از تحصیل تنفر پیدا میکنند و ممکن است ترک تحصیل کنند (گرانت و گرانت،2010، به نقل از نریمانی، رجبی،افروز و صمدی،1390). و این احساس تنفرو به تبع آن ترک تحصیل می تواند منجر به بروز رفتارهای پر خطری بشود که به سلامت فردی و جمعی جامعه زیان برساند. لذا با توجه به سوابق پژوهشی پراکنده و غیر منسجم در زمینه نارسای پردازش های شناختی و هیجانی دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری و عدم بررسی جامع عواقب این نارسایی ها به خصوص در زمینه بروز رفتارهای ضد اجتماعی و پرخطر ، این پژوهش بر آن است تا به این سوال پاسخ دهد که آیا بین بروز رفتارهای پرخطر در دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری و عادی تفاوت وجود دارد؟

فصل دوم :

پیشینه پژوهش

 

 

ناتوانی های یادگیری

به جرات می توان گفت که یادگیری از عوامل مهم تبیین شخصیت به حساب می آید.بی تردید هر عاملی که روی یادگیری اثر بگذارد (مثبت یا منفی)،بر کل سیستم شخصیت فرد تاثیر خواهد گذاشتت .یکی از مواردی که روی فرایند طبیعی یادگیری اثر می گذارد به طبع آن استعدادها ،علائق،نگرش ها ،آموزش،کارایی و وبه طور کلی شخصیت فرد تحت تاثیر آن قرار می گیرد ناتوانی یادگیری است.بسیارند کودکانی که ظاهر طبیعی دارند و رشد جسمی و قد و وزن بهنجار داشته،به راحتی با همسالان خود ارتباط برقرار کرده و از اخلاق و رفتار و هوش عادی برخوردارند اما زمانی که به مدرسه می روند در خواندن و نوشتن و یا حساب کردن دچار مشکل جدی می شوند(احدی وکاکاوند،1389). این کودکان در مراجعه به هر متخصص،مشکل تازه ای در خود می یابند،چرا که هر متخصص از دریچه دید خود به مشکل می نگردو نهایتا ممکن است برچسب های نابجایی از جمله عقب ماندگی و ... دریافت کنند(فریار و رخشان،1379).

تعریف ناتوانی های یادگیری

کلمه ناتوانی های یادگیری برای اولین بار توسط ساموئل کرک ،در سال 1962 به کار برده شد. در سال 1975 ناتوانی یادگیری از طرف کنگره آمریکا به معنای وجود اختلال در یک یا چند فرایند روانشناختی پایه بوده که به فهم یا استفاده از زبان نوشتاری و یا گفتاری مربوط می شود و به شکل عدم توانایی کامل در گوش دادن،فکر کردن ، صحبت کردن ،خواندن ، نوشتن و هجی کردن یا محاسبات ریاضی ظاهر شود. در حال حاضر تعر یفی که گزارش سالیانه آن در سال 1998 به کنگره آمریکا داده شده است بیشتر معمول می باشد که کودکان دارای ناتوان در یادگیری ، در یک یا چند فرآیند اساسی در ارتباط با فهم یا کاربرد زبان (شفاهی یا کتبی ) از خود ناتوانی نشان می دهند .تظاهرات اختلال گوش کردن ،سخن گفتن ، خواندن یا یادگیری می باشد .ناتوانی یادگیری این کودکان از نوع مشکلاتی نمی باشد که در ابتدا به بینایی،شنوایی،نقایص حرکتی،کم توانی ذهنی و یا کمبود محیطی مربوط باشد(تبریزی،1380).

ناتوانی یادگیری به عنوان مشکل عصب شناختی در نظر گرفته شده است که با مشکلات جدی در توانایی خواندن،ریاضیات و نوشتن همراه بوده و با توانایی ذهنی مورد انتظار از فرد همخوانی ندارد.ناتوانی های یادگیری جزء اختلالات هیجانی و حتی به علت آن پدید نمی آیند(سیلور و همکاران،1991).اما بر جنبه های هیجانی فرد تاثیر می گذارند(سیدریدیس وهمکاران،2006) .این دانش آموزان دارای توزیع هوش بهنجار می باشند و در هجی کردن ،حساب و خواندن دارای مشکلاتی هستند (همین وبرگر ،2008).میزان شیوع ناتوانی های یادگیری از 2تا10 در صد گزارش شده است (انجمن روانشناسی آمریکا(APA )،2000؛ترجمه آوادیس سانس و نیکخو،1388).در ده سال گذشته دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری 38 درصد افزایش یافته است(گورمن،2000،ترجمه نریمانی و دگرماندرق،1381).

عنوان ناتوانی یادگیری توسط روانشناسان ومتخصصین تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار می گیرد.درحالی که متخصصان پزشکی عنوان اختلال یادگیری را ترجیح می دهند(گورمن،2000؛به نقل از یوسفی،1391).بر طبق تعریف انجمن روانپزشکان آمریکا(2000) اختلال زمانی روی می دهد که پیشرفت درسی فرد بر اساس آزمونهای استاندارد فردی در خواندن ،حساب کردن،نوشتن یا بیان کردن به طور چشمگیری پایین تر از سطح مورد انتظار سنی،درسی ویا هوشی فرد باشد.اگرچه تلاش فراوانی برای یافتن یک تعریف جامع در زمینه اختلالات یادگیری انجام گرفته است ،هنوز تعریف کاملی که مورد قبول همگان باشد وجود ندارد.شاید یکی از دلایل عمده آن این باشد که در بکار بردن اجزای اختلالات یادگیری ثبات چندانی وجود ندارد.یعنی سعی می کنند آنها را از همدیگر مجزا نمایند در حالی که بعضی دیگر نارسایی در یادگیری را به عنوان یک اختلال کلی مورد استفاده قرار می دهند،که شامل تمام موارد یادگیری است(براون ،2003؛به نقل از یوسفی،1391).

طبقه بندی تحصیلی کودکان دارای اختلال در یادگیری؛

در چهارمین راهنمای آماری تشخیصی اختلالات روانی انجمن روانپزشکی آمریکا-متن تجدید نظرشده (DSM IV-TR)ملاکهای تشخیصی برای اختلال خواندن ،اختلال در املاء و اختلال در ریاضیات مشخص شده اند و ناتوانی های یادگیری غیرکلامیNVLD )) مانند اختلال در کارکردهای فضایی،شناخت اجتماعی و اختلالات یادگیری که به گونه دیگر مشخص نشده اند،آورده شده است (رورکه ،1989؛کاپلان ،سادوک ،2007؛ ویلکات، بودا، ریدل، چاپیلداس، دفریس و پنینگتون ،2011).

تقسیم بندی مشکلات یادگیری

اختلال در خواندن(نارساخوانی)

در بین تمام ناتوانی های یادگیری ،حیطه ناتوانی های خواندن سابقه بالینی و آزمایشی بیشتر دارد.بیشترین آمار کودکان ناتوان در یادگیری به این گروه اختصاص دارد.

تعریف ناتوانی ویژه یادگیری در خواندن و ملاکهای تشخیصی آن

ملاکهای حیطه خواندن از نظر اداره آموزش و پرورش(1977) در شناخت اختلالات یادگیری شامل؛

-مهارتهای اساسی خواندن که مشتمل بر توانایی رمزگردانی و بازشناسی کلمه است.

-مهارتهای ادراک خواندن که شامل توانایی درک معنا از مواد چاپی است،می باشد.

ملاکهای اداره آموزش و پرورش همچنین مشخص می کنند که ناتوانی های یادگیری در مهارتهای اساسی خواندن یا درک کردن تنها هنگامی مطرح می شوند که میان توانایی هوشی کودک و توانایی های خواندن او ناهمخوانی شدیدوجود داشته باشد.

ملاکهای DSM- IV برای اختلال خواندن

براساس تعریف انجمن روانپزشکی آمریکا ،اختلال یادگیری در خواندن بیانگر این است که این اختلال با توانایی خواندن پایین تر از متوسط (برخلاف وجود هوش متوسط یا بالا تر از متوسط)مشخص می گردد.به علاوه تشخیص اختلال خواندن مستلزم سه ملاک اصلی است.که موضوع اصلی در تشخیص ناتوانی خواندن میزان پیشرفت دردقت خواندن یا فهم



یاهومارکت
بخاطر بسپارید



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.