فرمت فایل: ورد –Word و قابل ویرایش
تعداد صفحات: 15
اولاً: فرمانى که پیامبر (ص ) براى ابلاغ آن مأمور شده بود آنچنان خطیر و
عظیم بود که هرگاه پیامبر (بر فرض محال )در رساندن آن ترسى به خود راه مى
داد و آن را ابلاغ نمى کرد رسالت الهى خود را انجام نداده بود, بلکه با
انجام این مأموریت رسالت وى تکمیل مى شد.
به عبارتى دیگر, هرگز مقصود از <ما انزل الیک > مجموع آیات قرآن و
دستورهاى اسلامى نیست . زیر ناگفته پیداست که هرگاه پیامبر (ص ) مجموع
دستورهاى الهى را ابلاغ نکند رسالت خود را انجام نداده است و یک چنین
امربدیهى نیاز به نزول آیه ندارد. بلکه مقصود از آن , ابلاغ امر خاصى است
که ابلاغ آن مکمل رسالت شمرده مى شود و تاابلاغ نشود وظیفهء خطیر رسالت رنگ
کمال به خود نمى گیرد. ینابراین , باید مورد مأموریت یکى از اصول مهم
اسلامى باشد که با دیگر اصول و فروع اسلامى پیوستگى داشته پس از یگانگى خدا
و رسالت پیامبر مهمترین مسئله شمرده شود.
ثانیاً: از نظر محاسبات اجتماعى , پیامبر (ص ) احتمال مى داد که در طریق
انجام این مأموریت ممکن است از جانب مردم آسیبى به او برسد و خداوند براى
تقویت ارادهء او مى فرماید: <و الله یعصمک من الناس >.
اکنون باید دید از میان احتمالاتى که مفسران اسلامى در تعیین موضوع مأموریت داده اند کدام به مضمون آن نزدیکتر است .
محدثان شیعه و همچنین سى تن از محدثان بزرگ اهل تسنن () بر آنند که آیه
در غدیر خم نازل شده است و طى آن خدا به پیامبر (ص ) مأموریت داده که حضرت
على (ع ) را به عنوان <مولاى مؤمنان > معرفى کند.
ولایت و جانشینى امام پس از پیامبر از موضوعات خطیر و پر اهمیتى بود که جا داشت
|