یِاهو مارکت

فروشگاه یاهو

یِاهو مارکت

فروشگاه یاهو

431 دانلود تحقیق: بررسی معماری اسلامی، معماری دوره پهلوی، بسیار جامع

431 دانلود تحقیق: بررسی معماری اسلامی، معماری دوره پهلوی، بسیار جامع

فرمت فایل: ورد Word و قابل ویرایش

تعداد صفحات: 131

 

 

دوره معاصر ایران مواجه است با تعداد زیادى از مسافران ، جهان گردان خارجى ، وابستگان نظامى و اقتصادى و نیز مستشرقینى که اطلاعات و آگاهی هاى قابل توجهى از میراث غنى و عظیم سرزمین ایران توسط آنها به دنیا شناسانده شد. این فعالیت ها عمدتا در قالب سفرنامه ها ، گزارش های سیاسى و یا به صورت ویژه تحقیق و پژوهشى همه جانبه در مورد تاریخ هنر و معمارى ایران بوده و حتى در بعضى از موارد تنها به شناسایى ابنیه تاریخى و نیز کارهاى مرمتى محدود شده است. اما اولین سابقه باستان شناسى در ایران به دوره قاجار برمى گردد ، فعالیت های مرمتى و باستان شناسى در پیش از دوره پهلوى اول- بنا به آنچه مدارک موجود نشان مى دهد- در زمان ناصرالدین شاه انجام گرفته و حتى اولین خاکبرداری علمى در تخت جمشید در زمان این شاه قاجار بوده است. از مشروطیت تا ظهور سلطنت رضاشاه از تعمیر آثار تاریخى اطلاع و خبرى نیست. اما از این دوره است که حفاری های باستان شناسى و مرمتى به شکل جدید خود آغاز مى گردد

انجمن آثار ملی

زمینه تأسیس ، فعالیت و سیاست گذارى انجمن آثار ملى را ایجاب کرد. انجمن آثار ملى در سال 1304 و تحت ریاست رضاشاه تأسیس و فعالیت خود را تا سال 1313 ادامه داد. هیئت مؤسس انجمن پانزده نفر بودند که در واقع بنیان گذاران آن محسوب مى شدند. در اساس نامه اولیه انجمن آثار ملى (1304) اولین برنامه های انجمن به شرح زیر ذکر شده است :

1. تأسیس یک موزه در تهران ] که بعدا با نام موزه ایران باستان افتتاح شد[.

2. تأسیس یک کتابخانه در تهران ] که بعدا با نام کتابخانه ملى و در جنب موزه بنا گردید[.

3. ثبت و طبقه بندی آثارى که حفظ آنها به عنوان آثار ملى لازم است.

4. صورت برداشتن از مجموعه هاى نفیس مربوط به کتابخانه یا موزه که در ایران در تصرف دولت یا مؤسسات ملى است.

تاثیرات باستان گرایى

باستان گرایی این پدید به قصد و یا به ناچار دو موضوع دیگر را همراه خود قرار مى دهد. این دو عبارت اند از :

نخست : دین زدایى و تقویت تمام عواملى که باعث تضعیف دین و مذهب شد و این ضدیت در واقع غالبا متوجه اسلام بود.

دوم : غرب گرایى و تقویت تمام عواملى که نشانه هاى گرایش به غرب و نیز تجددگرایى اروپایى را شامل مى شد.

هر یک از سه موضوع باستان گرایی ، دین زدایى و غرب گرایى تا حدود زیادی تقویت دیگری بود اما محور آن باستان گرایى شد. به عبارت دیگر در جهت محور باستان گرایى و نیز توسعه و نوسازی ، هر آنچه مانع دین بود برداشته شد و هرآنچه جدید و غربى بود به خدمت گرفته و تقویت شد. همچنین باید خاطر نشان ساخت که:

1- همة فعالیت هایى که در جهت فاسیونالیزه کردن اجتماعى این دوره انجام شد لزوما ضدیت با مذهب و یا گرایش به غرب نبود. یکسان کردن ساعات کشور ، تشکیلات تازه ادارى و کشورى ، راه آهن ، بانک استفاده از تکنولوژی غرب و موارد نظیر این اصولا در فرایند حرکت هاى فرهنگى و اجتماعى یک جامعه ضرورى ، لازم و اجتناب ناپذیر بوده است ، چنانچه هم اکنون نیز استفاده مى گردند. اما آنچه مورد ریشه یابى و پژوهش است این است که اندیشه این دگرگونی ها به چه عللى صورت گرفته و با پى گیرى اهداف مورد نظر آن ، سرانجام چه حاصلى در برداشته است.

2. پرداختن به موضوع هایى نظیر دین زدایى و یا غرب گرایى در دوره رضاشاه ، لزوما به معنى حمایت از دین- دولت قاجار و یا دفاع از ساختار سنتى و عقب مانده پیش از رضاخان نیست. هر حکومتى جهت رسیدن به اهداف خود از سیاست هایى استفاده مى کند که منطبق بر طرز فکر و ایدئولوژى آن حکومت است. در اینجا شاخص هاى حکومت رضاشاهى به نقد و پژوهش کشیده مى شود و داوری در نتیجة پژوهشى کامل ، همه جانبه و غیر پیش داورانه است.

تعریفى بر باستان گرایى

در سرآغاز قرن بیستم میلادی ، ناسیونالیسم نوین که تعریفى جهانى داشت به شکل

جدى به صحنه آمد. « ناسیونالیست ایرانى به خوبى از اهمیت آن آگاهى تاریخى اطلاع داشت و مى دانست که این پیشینه تاریخى چگونه مى تواند احساسات ملى گرایانه را اشاعه دهد. رضاشاه هم نیز در رهگذر اهداف خود از حربة وحدت ملى بهره بردارى زیادی کرد که یکى از این حربه ها سبک معمارى باستان گرایانه بود. «بنابراین اندیشة ناسیونالیستى و ملت گرایى و نیز خود واژه ملت به مفهوم جدید و متجددانه آن ، جهت بودنش باگذشته را از دست داد و على رغم پیوندهایى که با آن داشت و متکى بر آن خود را متبلور ساخته بود در « شکل نوین ناسیونالیسم » را خلق کرد که دیگر آن « ناسیونالیسم تاریخى » نبود. حال پدیده ناسیونالیسم معاصر یا نوین تلاشى بود براى جایگزین کردن علایق ملى به جاى وابستگی هاى قومى و دینى که به طور معمولا متضاد با پدیده جهان گرایى شمرده مى شد. هر دو اصطلاح از تحولات اروپا در قرون اخیر به وجود آمده اند و درکشورهاى در حالا توسعه مترادف یا همراه با نوسازى (ناسیونالیسم نوساز) به کار برده مى شوند. در دوره رضاشاه این پدیده به وضوح همراه با نوسازى ، توسعه و هویت ملى همگام شد که نشانه های خود را در بسیاری از جنبه ها از جمله معمارى ، با ساختن بناهاى متعدد ظاهر ساخت.

باستان گرایى در معمارى

معمارى این دوره در نگرش باستان گرایى خود- از آغاز تا پایان دوره ساسانیان-مشخصا به دو دوره هخامنشیان و ساسانیان توجه بیشترى دارد. دلیل آن به تنهایى مى تواند آثار بیشتر به جا مانده از این دو سلسله باشد. اما در نگاه معمارانه ، عناصرى که مورد بهره برداری و یا تقلید قرار گرفتند به دو گونه بود :

اول : عناصر مشخص معماری در بنا نظیر ستونها ، سرستون ها ، پایه ستون ها ، پنجره ها ، پلکان ، ورودی ها ، قوس ها و دهانه ها و...

دوم: عناصر تزیینى نظیر نقوش برجسته ، حجاری ها ، مجسمه ها ، کنگره های بام و...

در این اقتباس هیچ گاه پلان و یا عملکرد خاص آن معماری مورد استفاده قرار نگرفت. طاق کسرای ساسانى برای موزه و ستون ها و سرستون های تخت جمشید براى بانک و بناهاى اداری و نظامى به کار گرفته شد. به عبارتى آنچه در ظاهر بیشترین تأثیر را مى توانست القاء کند در سطح وسیعى مورد انتخاب و استفاده قرار گرفت. اما این انتخاب چگونه انجام شد؟

در دوران پهلوى اول ، هنرمندان معمارى ایرانى و غربى که سازنده بناهاى دولتى و آموزشى و صنعتى بودند براى اولین بار نوعى انتخاب تاریخى روبه رو شدند. آنان باید مى فهمیدند که از چه دوره چگونه و به چه مقدار انتخاب کنند.

این آگاهى تمام ضمن بازشناسى و بازسازى معمارى باستانى توانست با ایجاد نوستالژى تاریخى ، منجر به ساخت آثار یادمان گونه در این دوره گردد. مجموعه بنا هاى رضاشاهى میدان مشق (باغ ملى) و اطراف آن با احداث بزرگ ترین ساختمان مونومنتال این مجموعه یعنى کاخ شهربانى ، این احساس را به دیگران انتقال داد چرا که « پس از این بناى باشکوه است که معماران دولتى و غیردولتى ، خود آگاه و ناخودآگاه ، ستون ها و سرستون ها و دیگر عناصر کاخ شهربانى را در آثار- اگرچه کوچک تر- خود مورد تقلید قرار می دهند ».

- نخست ، بناهایى که به طور قاطع از عناصر و نشانه هاى باستانى استفاده کردند. کاخ شهربانى ، شهربانى دربند ، بانک ملى ، مدارس فیروز بهرام و انوشیروان و نیز ساختمان فرش توسط معمارانى طرح و اجرا شد که براى آنها- و البته دیگران- کشف آثار تاریخى باستانى ، اتفاقى تازه بود که نپرداختن به این پدیده ها در تأسیس بناهاى جدید ، به دلایل مختلف ممکن نبوده است.

- دوم ، بناهایى که ملهم و برگرفته از بناهاى باستانى به وجود آمد بدون آنکه مستقیما تقلیدى از فرم ها و یا عناصر معمارى هخامنشى ، اشکانى و ساسانى داشته باشند. در این دسته از بناها ، معماران درگذر از تکرار و تقلید یکنواخت و با ذوق خود ، روى به طرح آثارى آوردند که بتواند معرف شخصیت معمارى زمان خود باشد ، هر چند که در این روى آوردن نشانه های باستان گرایى وجود داشت. بناهاى متعدد و از جمله شاخص ترین آنها ساختمان وزارت خارجه و مو ایرانی باستان و همچنین بناهایى چند در استان هاى شمال ایران توانست این اقتباس را به نحوه که نشانگر حال و هواى معمارى باستانى باشد به تصویر درآورد.

تاثیرات عملکردهای جدید

معماری ، مهندسی و توسعه عمرانی

بعد از گذشت بیش از یک قرن ، یعنی پس از نیمه دوم قرن هیجدهم تا اواخر قرن نوزدهم میلادی که معماری اروپا به دنبال احیای سبک های گذشته گشت و حاصل آن شیوه های احیاء شده نئوباروک ، نئوکلاسی سیسم و نئوگوتیک بود ، ثابت شد که عصر صنعتی ، شتاب توسعه و نیازمندی های دوره معاصر ، شیوه ای خاص و منحصر به زمان خود می خواهد.

ظهور مهندسی در نقش رقیب معماری و ایجاد بسیاری از فعالیت های معماری و عمرانی حاصل دیدگاه های نوین در عرصه تکنولوژی بود. در این میان تولید آهن از طریق صنعتى که پیش ازاین- چه در غرب و چه در شرق- تنها از نقطه نظر زیباشناسی و یا در عملکرد حدود و تزیینى به کار مى رفت عامل مؤثرى در این فرایند بود. تا از این مواد و مصالح ساختاری در برپایى بناها چوب ، سنگ و آجر بود. انقلاب صنعتی ابتکارتولید آهن (نخست چدن ، سپس آهن عمل آمده و بعد از آن فولاد) به شکل صنعتى امکان این تحول را ایجاد کرد که از این پس آهن نقش اصلى ، سازه اى ، ملموس و فراگیر داشته باشد.

معماری صنعتی

حقیقت این است که معماری صنعتی ، معماری ایجاد شده به شیوه صنعتی و شکلی از معماری مدرن است که در بیشتر کشورها و از جمله ایران به شکل نارسای معماری صنعتى گفته مى شود. اما واقعیت این است که معمارى صنعتى به آن بناهایى گفته شدند که به کار تولید فرآورده هاى صنعتى آمدند ، یعنى کارخانه هایى که فارغ از شکل و مواد و مصالح ، تولید کالاهاى صنعتى داشتند. از این رو ، بناهاى مورد نظر ، آن دسته از بناها- و عمدتا کارخانه ها- هستند که با انقلاب صنعتى نیمه دوم قرن هیجدهم وجود آمده و توسعه یافتند. اما در ایران دوره رضاشاه ، تأسیس سلسله وار کارخانه های بزرگ صنعتى در بافت کهنه و سنتى شهرها. و پیش از آنکه شهرهاى ایران زمینه توسعه صنعتى- نظیر اروپا- را داشته باشند معمارى خاصى ایجاد کردند که باید شروع معمارى صنعتى ایران را از این تاریخ دانست.

« در دوره رضاشاه صنعتى کردن از بالا انجام گرفت که از نظر اقتصادى ، این سال ها یکى از دوره های مهم تاریخى ایران در زمینه انباشت سرمایه است » سال هاى 1311 به بعد- است براى کارخانه هاى گوناگون است

- فضاى کارخانه ها در مجموع بناهای گوناگون معمارى ، شدیدا تحت تاثیر عملکرد آن هستند. پیش از آن که معمار بتواند در طرح فضاى داخلى کارخانه هاى صنعتى دخیل باشد ، این کارکرد کارخانه هاست که طراحى فضاى داخلى را به معمار دیکته مى کند و بنابراین بیان ساختمانى و عظمت صنعتى کارخانه بر بیان هنرى آن برترى دارد. برلاگ چنین معمارى را القاء تصویرى از فونکسیونالیسم مى داند ، به علاوه اینکه مى دانیم پارامترهای اقتصادی و تولیدى- یعنى مشخصه هاى اصلى و تعیین کننده معماری صنعتى- نقش ویژه ای در طرح این نوع معماری دارند. بنابراین طبیعى بود که این تعداد فراوان و متنوع کارخانه ها دست کم از دید تبلیغى حکومت و نمایش تحول و توسعه مى بایست جایگاه مهمى در فضاى شهرى و منظر عمومى داشته باشند

معماری صنعتى در دوره پهلوى اول از آن رو قابل اهمیت است که با حضور وسیع و نمادین خود در شهرهاى مختلف چهره و اندازه اى جدید از بناها و فضاهای شهر به وجود آورد. در اینجا مى توان ویژگی های معمارى صنعتى این دوره را به عنوان آغازگر اتفاقاتى جدید در صحنه معمارى و مهندسى ایران در نکات زیر برشمرد :

یکم : کارخانه ها ، نوعى از معمارى بودند که برای ساخت آن ها باید به سابقه آن ها توجه مى شد. سابقه چنین معماری با چنین کمیت و تنوع و همگام با نیاز روز یا در معمارى سنتى ایران وجود نداشت و یا جواب گوى آن روز نبود. بنابراین کارخانه هاى تازه تأسیس در طراحى به آن جایى نگاه کردند که زاده شده بودند. طبیعى بودکه حضور صنعتى غرب ، به ویژه آلمان در توسعه و نوسازی ایران ، ساخت و چهره این نوع معمارى را نیز به ارمغان آورد. اکنون از آثار صنعتى و کارخانه هاى دوره رضاشاه تشابه آن ها یا آثار صنعتى معماری اروپا نظیر پیتر بهرنس به خوبی مشاهده می شود. دوم : به دلیل عملکرد وارداتى کارخانه ها و پیدایش نسبتا ناگهانى و متعدد آن ها و نیز عدم آشنایى مهندسین و یا معماران سنتى به علوم و صنعت مدرن و مهم تر از همه لزوم سرعت در ساخت و بهره بردارى ، طبیعى بود که معماری سنتى نمى توانست نقشى کارا و سازنده در طرح، پلان و روابط عملکردى آن داشته باشد و دست کم مى توان گفت که در شرایط آن روز این مسئولیت به عهده آنها گذاشته نشد. اما از نظر فرم و شکل بنا ، هنگامى که این خواسته بر عهده معمار سنتى و یا محلى گذاشته شد وظیفه خود را در تطبیق و تعادل بین حال و گذشته به خوبى انجام داد. ساخت کارخانه هاى بیشتر و بزرگان در دوره پهلوی دوم در گوشه و کنار شهرها نشان داد که این تنها انتظار و یا توانایى از معمارى گذشته و نیز ترغیب در زنده نگه داشتن این حس که معمارى و معمارى ایرانى در بناهای نو ظهور صنعتى نقش و دخالتى داشته باشد از بین رفت و براى ساختمان هاى صنعتى و کارخانه ها تنها فعالیت عملکردی آنها به دور از بیان معمارانه شان اصلى قرارگرفت.

سوم : سازه عریان ، فلزی و به عبارتى صرفه صنعتى کارخانه ها و بازتاب خشک ، خشن و ناآشناى آن ها- معماران محلی را در لزوم به کارگیری پوشش و نمادسازی لطیف ، انسانى ، متنوع- و غیرخسته کننده ترغیب نمود کارخانه هاى زاینده رود دخانیات و ریسباف در اصفهان ، کارخانه حریربافى چالوس و نیز کارخانه شهرضا (ساخته معمار ماهرالنقش) ، ذوق هنرمندانه را در این همسان سازى روحى با محیط نشان مى دهند.



یاهومارکت
بخاطر بسپارید



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.