فرمت فایل: ورد –Word و قابل ویرایش
تعداد صفحات: 22
با نگاه به تعاریف متعدد هوش هیجانی میتوان دو راهبرد نظری کلی را در این زمینه مشخص نمـود :
1ـ دیدگاه اولیه از هوش هیجانی که آن را به عنوان نوعی از هوش تعریف میکند که در برگیرنده عاطفه و هیجان میباشد .
2ـ دیدگاه دوم که به دیدگاه مختلط مشهور است و هوش هیجانی را با دیگر توانمندیها و ویژگیهای شخصیتی مانند انگیزش ترکیب میکند .
دیدگاه توانمندی پردازش اطلاعات
اصطلاح هوش هیجانی ، برای اولین بار از سوی سالوی و مایر در سال 1990 ،
به عنوان شکلی از هوش اجتماعی مطرح شد . الگوی اولیه آنها از هوش هیجانی
شامل سه حیطه یا گستره از تواناییها میشد
1ـ ارزیابی و ابراز هیجان : ارزیابی و بیان هیجان در خود توسط دو بعد
کلامی و غیرکلامی همچنین ارزیابی هیجان در دیگران توسط ابعاد فرعی ادراک
غیرکلامی و همدلی مشخص میشود
2ـ تنظیم هیجان در خود و دیگران : تنظیم هیجان در خود به این معناست که
فرد تجربه فراخلقی ، کنترل ، ارزیابی و عمل به خلق خویش را دارد و تنظیم
هیجان در دیگران به این معناست که فرد تعامل مؤثر با سایرین (برای مثال
آرام کردن هیجاناتی که در دیگران درمانده کننده هستند) میباشد.
3ـ استفاده از هیجان : استفاده از اطلاعات هیجانی در تفکر ، عمل و مسأله گشایی است سالوی و مایر ، 1990
شاخه بندی هوش و یادگیری
مایر ، سالوی و کاروسو (1997) مدل اصلاح شدهای از هوش هیجانی را تدوین
کردند که این مدل هوش هیجانی را به صورت عملیاتی در دو سیستم شناختی و
هیجانی بررسی میکند . این مدل در یک الگوی کاملاً یکپارچه عمل میکند اما
با این وجود مدل مورد نظر از چهار شاخه یا مؤلفه تشکیل میشود. (مایر و
سالوی ، 1997) که هر یک طبقهای از توانمندیها را که براساس پیچیدگی و به
صورت سلسله مراتبی ، منظم شدهاند ، نشان میدهد . این چهار شاخه عبارتند
از :
1ـ ادراک هیجانی که در برگیرنده شناسایی و دروندهی اطلاعات از سیستم هیجانی است
2ـ تسهیلسازی هیجانی از افکار
به طور کلی تسهیل هیجانی شاخه تفکری در برگیرنده استفاده هیجان برای
بهبودی فرآیندهای شناختی است حال آنکه شاخه فهم هیجانی در برگیرنده پردازش
شناختی هیجان است .
3ـ فهم هیجانی که در برگیرنده پردازش آتی و جلوتر اطلاعات هیجانی با نگاهی به حل مسأله .
4ـ مدیریت هیجان در رابطه با خود و دیگران
شاخه اول
اولین شاخه از هوش هیجانی با گنجایش ادراک و اظهار احساسات آغاز میشود .
هوش هیجانی نمیتواند بدون اولین شاخه آغاز شود . اگر زمانی که احساس بدی
در فرد ظهور پیدا کند فرد توجهاش را از آن برگرداند تقریباً هیچ چیز از
احساس خودش یاد نمیگیرد . ادراک هیجان در برگیرنده ثبت ، توجه و رمزگشایی
کردن پیامهای هیجانی است ، همانگونه که در اظهارات و بیانات صورتی ، تون
صدا ، اشیاء هنری و دیگر دستاوردهای هنری فرهنگی اظهار شدهاند (بار ـ آن و
پارکر ، 2000
شاخه دوم
دومین شاخه هوش هیجانی در رابطه با تسهیلسازی هیجانی است . هیجانات
سازمانهای پیچیدهای از ابعاد فیزیولوژیکی ، هیجانی ، تجربی شناختی و
هشیاری از زندگی روانی هستند. هیجانات هم به عنوان احساسات (همانگونه که
فرد احساس غمگینی میکند) و هم به عنوان شناختارهای تغییر شکل یافته به
سیستم شناختی ورود پیدا میکنند ، (به عنوان مثال زمانی که فرد غمگین فکر
میکند که الآن حالم خوب نیست) . هنگامی که هیجانات شناسایی شده و برچسب
زده میشوند ، فهم هیجانی یا شاخه سوم آغاز میشود .
سؤالی که در اینجا مطرح است این است که تسهیلسازی هیجانی یا همان شاخه
دوم بر چه چیزی تمرکز دارد ؟ چگونه هیجانات به سیستم شناختی ورود پیدا
میکنند ؟ برای کمک به تفکر چگونه شناختها را تغییر میدهند ؟
البته شناخت توسط اضطراب خراب میشود اما هیجانات میتوانند الویتهایی
را تحمیل کنند بهگونهای که سیستم شناختی به آنچه که مهمترین مطلب قلمداد
میشود ، توجه کند ایستربروک ، 1959 ؛ ماندلر ، 1975 و سیمون ، 1982) و
حتی بر آنچه که به بهترین نحوی در یک خلق انجام میپذیرد ، متمرکز شود
پالفی و سالوی ، 1993
|